-
معنویت در عصر جدید
- کلید واژگان : -
- سال نشر : 1387ج6
- تحصیلات نویسنده : مقدمات
- عنوان شغلی نویسنده : طلبه غیرایرانی
- نویسنده : فاطمه روازق
- شماره دوره : 11
- زبان مقاله : فارسی
-
از آنجایی که واژه معنویت «Spirituality» در زمینههای گوناگونی به کار میرود، تعریف آن مشکل است. ریشههای آن در سنت مسیحی قرار دارد، سنتی که تاریخی طولانی در الاهیات و عمل دینی دارد. امر معنوی جست وجویی درونی است که اغلب با امور مادی، فیزیکی و بیرونی در تقابل است. برخی معنویت را نسبت به دین، پراکنده تر و کمتر نهادینه شده میدانند. در مقابل، دیگران معنویت را درست مرکز و قلب دین میدانند؛ مخصوصا وقتی که با تجربه عارفانه و دینی مواجهه شود. موضوع معنویت دل مشغولی دیرپای بشر است، امّا بررسی نقدی و تطبیقی معنویت در زمینههای جهانی، یک پدیده نوظهوری است. بسیاری از ادیان واژه دقیقی برای معنویت (Spirituality) ندارند؛ با وجود این، امروزه مفهوم معنویت عمومیت یافته است و اکنون در داخل و خارج ادیان و همچنین در زمینههای بین الادیانی (Inter - Faith) و سکولار به کار میرود. علاقمندی جدید به معنویت، با تأکید بر موضوع فردی، خود بالندگی و درک متفاوت تری از روانشناسی انسان همراه گشته است. اکنون معنویت یک کلیدواژه جهان شمولی است که نشانگر جست وجوی جهت و معنا است. در جامعه سکولار و مدرن، معنویت پدیده دوباره کشف شده ای است که در جهانِ بسیار مادی گرا گم شده، یا حداقل پنهان گشته است.
-
مقدمه
از آنجایی که واژه معنویت «Spirituality» در زمینههای گوناگونی به کار میرود، تعریف آن مشکل است. ریشههای آن در سنت مسیحی قرار دارد، سنتی که تاریخی طولانی در الاهیات و عمل دینی دارد. امر معنوی جست وجویی درونی است که اغلب با امور مادی، فیزیکی و بیرونی در تقابل است. برخی معنویت را نسبت به دین، پراکنده تر و کمتر نهادینه شده میدانند. در مقابل، دیگران معنویت را درست مرکز و قلب دین میدانند؛ مخصوصا وقتی که با تجربه عارفانه و دینی مواجهه شود. موضوع معنویت دل مشغولی دیرپای بشر است، امّا بررسی نقدی و تطبیقی معنویت در زمینههای جهانی، یک پدیده نوظهوری است. بسیاری از ادیان واژه دقیقی برای معنویت (Spirituality) ندارند؛ با وجود این، امروزه مفهوم معنویت عمومیت یافته است و اکنون در داخل و خارج ادیان و همچنین در زمینههای بین الادیانی (Inter - Faith) و سکولار به کار میرود. علاقمندی جدید به معنویت، با تأکید بر موضوع فردی، خود بالندگی و درک متفاوت تری از روانشناسی انسان همراه گشته است. اکنون معنویت یک کلیدواژه جهان شمولی است که نشانگر جست وجوی جهت و معنا است. در جامعه سکولار و مدرن، معنویت پدیده دوباره کشف شده ای است که در جهانِ بسیار مادی گرا گم شده، یا حداقل پنهان گشته است.
معنویت را به عنوان تلاشی در جهت پرورش حساسیت نسبت به ـ خویشتن، دیگران، موجودات غیرانسانی و خدا، یا کندوکاوی برای آنچه برای انسان شدن موردنیاز است،
وجست وجویی برای رسیدن به انسانیت کامل دانستهاند. راهی که در آن، معنویت عینیت مییابد، در میان فرهنگها و ادیان گوناگون بسیار متفاوت است. در هر سنت دینی ای، مکاتب معنوی بسیار گوناگونی وجود دارد و معنویتهای گذشته و حال حتی در یک دین، لزوما یکسان نیستند. از دیدگاه تاریخی، معنویتهای گوناگون، شکلهای فرهنگی گوناگون یا تجلی آرمانهای مختلف دینی هستند. از دیدگاه یک فرد باایمان، معنویت، بخشی از نفوذِ معنا به درون تاریخ، نفوذ در خلال تاریخ و نفوذی فراتر از تاریخ را شکل میدهد. معنویت نه به عنوان یک ایده یا مفهوم، بلکه بعنوان یک عملی است که در سراسر تاریخ بشر یافت میشود و آکنده از طنین آرزوی قلبی بشر برای پایندگی، ابدیت، جاودانگی ـ برای یکپارچگی، صلح، شادمانی و سعادت ـ بوده است و در طی اعصار برای انسانها دل مشغولی دائمی بوده، امروزه نیز افراد بسیاری بر روی سیاره ما به دنبال آن میباشند.
به منظور فهمِ امروزین از معنویت، سه سطح مجزا، امّا وابسته به هم قابل شناسایی است:
1. معنویت به عنوان تجربه یا عملی زنده در زمینه دینی میتوان آن را به عنوان فرزانگی دین که آن دین را زنده نگه میدارد، تلقی نمود.
2. معنویت به عنوان آموزه ای که نتیجه این عمل است و به نوبه خود آن را راهنمایی میکند که اصول معنوی و اندرزهایی است که درادیان مختلف یافت میشوند.
3. مطالعه نظام یافته، تطبیقی و انتقادی تجربهها و آموزههای معنوی ای که در زمان ما به شیوه کاملاً جدیدی متحول شدهاند. این مطالعه انتقادی مجموعه ای از نوشتههای کلاسیک درباره معنویت غربی، و مجموعه ای دیگر درباره معنویت جهان پدید آورده است.
بخش عمده معنویتی که در گذشته با آن، زندگی و تعلیم داده میشد، به وسیله یک فرهیخته اجتماعی، فرهنگی و خردورزی که به تنهایی فراغت لازم برای پرورش دل و روح را داشت، تحول یافته است. در مکاتب مختلف معنویت، دو مدل اصلی را میتوان یافت:
1. مدل راهبانه یا زاهدانهِ معنویتِ تَرک.
2. مدل معنویتِ خانه خدایی (Householder Spirituality)؛ جایی که ریاضت کشی کمتر غالب است. در سنت مسیحی، مکان بارز تطهیر و زندگی ایده آل معنوی صومعه بود؛ یک اجتماع موازی جایگزینی که از جریان اصلی جامعه جدا شده بود. با پیدایش آیین پروتستان، تطهیر از صومعه به زندگی عادی جامعه با روابط و مسؤولیتهای روزمرگیاش تغییر مکان داد و یک معنویت جدید به نام معنویتِ بودن در جهان با ریشه در آموزههای اولیه مسیحی بسط و توسعه پیدا کرد. هر دو مدل در بیشتر ادیان هندی یافت میشود، امّا آیین سیک، اسلام و یهودیت به مدل معنویت خانه خدایی بیش از مدل معنویت دیرنشینی تأکید میورزند. با وجود این، در جای جای سنتهای دینی، نخستین چیزی که شخص در وهله اول با آن مواجه میشود، توصیههایی معنوی است که باید بدون توجه به جنسیت خاصی باشد و ظاهرا مخاطب توصیههای معنوی، جست وجوگرانِ معنوی بدون جنسیت خاص هستند، امّا در عمل، این اساتیدِ مرد معنوی هستند که اصول معنوی را به پیروانِ مذکرِ خویش توصیه میکنند، گویی نوشتهها درباب معنویت درسراسر ادبیاتِ مذهبی جهان، حاوی زن ستیزی بسیاری است، که اکنون این متونِ زن ستیزانه خود به عنوان منبعی برای نقد به حساب میآیند.
تلقی معاصر از معنویت گاهی اوقات آنچنان تصعنی و ایستا، و متوقف بر گذشته است که از رهگذر آن، دستیابی به کیفیت پویا و تبدّل یافته معنویت به عنوان تجربه زنده و حادثه مهم دل و روح امکان پذیر نمیباشد؛ دل و روحی که در جست وجوی تفوق و تعالی بخشیدن به خویش و عبور از مرزهای عواطف، خِرَد و تخیل است. تحولات نوین خلاق در فهم معاصر از معنویت؛ به یک کندوکاو جدیدی در منابع نیروی معنوی بشر و به اهمیت میراثِ معنوی جهانی برای آینده بشریت، گفت وگو در سراسر سنتهای گوناگون معنوی و اهمیت گفتگوی بین الادیانی که اخیرا سر بر تافته است، و تحولات بسیاری در باب معنویت زنان، پیوند میخورد. همچنین اکنون معنویت به عنوان موضوعی است که در امر آموزش معاصر متبلور شده است. برای مثال، میتوان به لایحه اصلاحات آموزشی بریتانیا در سال 1988 اشاره نمود که در این لایحه، مدارس بریتانیا ملزم شدند تا به موازات برنامههای درسی، تحولات معنوی را در بین دانش آموزان ارتقا بخشند و اخیرا برخی از مؤسسات آموزش عالی در انگلستان و ایالات متحده امریکا واحدهایی را بدین منظور لحاظ کردهاند که صلاحیت (علمی) دانش جویان منوط به گذراندن این واحدها میباشد، و حتّی برنامههایی را در جهت اعطای مدرک در زمینه معنویت به اجرا گذاشتهاند.
یکی از پرسشهای اساسی دوران معاصر یعنی دوران بحران عظیم معنویت و اخلاق که چالشهای گوناگون و فراوانی را دارد ایمان دینورزان با ترویج شکاکیت مدرن که زاییدهی عقلانیت و خودورزی عصر نوزایی و تجددگرایی است ایجاد کرده است دربارهی کارکرد و نقش دین در پیشرفت، ترقی و تکامل در جنبههای مختلف زندگی بشری است. اگر اندکی تاریخی بیندیشیم باید بپرسیم آیا به طور کلی از نظر فواید، دین علاوه بر اینکه انسان را به سوی سعادت پایدار اخروی هدایت میکند، در زندگی مدنی انسان نیز کارکردی دارد؟ در همین جاست، که گفتمان «دین مدنی و مدنیت دینی» موضوعیت پیدا میکند، که بالاخره آیا دین مؤسس و شکوفاکننده تمدن عظیم بشری است، یا برعکس. تمدنهای بزرگ انسانی هستند، که باعث شکوفایی و یا تأسیس ادیان شدهاند؟
ضروت دارد، به این نکته اشاره کنیم، منظور از دین در این گفتار تنها دین مقدس اسلام که دین کامل، جامع، جاودانه و خاتم است، نمیباشد بلکه تمام ادیان الهی و بهطور کلی نبوت الهی، که پشتوانه ادیان الهی است، از حضرت آدم× گرفته تا موجود مبارک ختمی مرتبت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد| میباشد: مراد از تمدن نیز تنها شامل جنبههای مادی، تکنولوژیکی. فنآوری و ابزارهای رفاهآور عصر مدرن هم نیست، بلکه جنبههای غیرمادی تمدن که میتواند، شامل علم، اخلاق، معنویت و عدالت باشد، نیز مراد است. فیلسوفان قدیم نیز به عناصر غیرمادی توجه داشتهاند، کما اینکه میبینم افلاطون جامعه مدنی و مطلوب را جامعهای میداند که دارای چهار صفت، حکمت، شجاعت خویشتنداری و عدالت باشد. و حکمت و حسن تدبیر که از سنخ حکمت عملی است، از علم سرچشمه میگیرد. چنین مدینه فاضلهای با اوصاف چهارگانهاش زمانی تحقق مییابد، که حکیمان، حاکم، حاکمان حکیم گردند. در چنین شهر و جامعهای، ثروتِ زمامداران طلا نیست بلکه حکمت و پرهیزگاری است که همانا ثروت واقعی مردمان سعادتمند است[1] تمدن از دیدگاههای گوناگون میتواند تعاریفی مختلف داشته باشد. از چشمانداز ویل دورانت «تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است، که در نتیجهی وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد. که عبارتاند از: پیشبینی و احتیاط در مورد اقتصادی، سازمانسیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و سبط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد».[2]
تمدن و تکامل در جوامع بشری امری انکارناپذیر است. به اعتقاد ما داوری در این مسئله که این مؤسس و شکوفاکننده تمدنهای شکوهمند عالم است بسیار دشوار نیست. چرا که با رجوع به مستندات و شواهد تاریخی میتوانیم این مدعا را به اثبات برسانیم. برای مثال نیمنگاهی به تمدن سربرآورده از آخرین و جامعترین دین الهی یعنی اسلام ناب محمدی| در شبه جزیره عربستان میافکنیم. مردم در شهرهای مکه، مدینه و دیگر شهرهای عربستان قبل از اسلام از چه وضعیت اسفباری برخوردار بودند خونهای یکدیگر را میریختند، دختران را زنده به گور میکردند و به افراد خانواده و قوم خویش افتخار میکردند، تا جائی که به شمارش مردگان در قبرها نیز برای تفاخر روی آوردند. فساد و تباهی آب و غذای نامناسب اخلاق و رفتار نکوهیده سراسر عربستان قبل از اسلام را گرفته بود. بیشک کسی نمیتواند، تمدن، پیشرفت، تکامل موجود در این شبه جزیره را که ثمره شیرین اسلام است انکار کند.
به هر روی در اینکه دین سرچشمه شکوفائی تمدنهای بشری است حتی مورد تأیید منکران ادیان نیز میباشد. استاد شهید مطهری میفرماید: حتی منکران ادیان، نقش پیامبران را در گذشته مثبت و مفید و در جهت تکامل تاریخ میدانند... تمدن بشر دو جنبه دارد مادی و معنوی. جنبه مادی تمدن، جنبهی فنی و صنعتی آن است که دوره به دوره تکاملیافته تا به امروز رسیده است. جنبهی معنوی تمدن مربوط به روابط انسانها است. جنبه معنوی تمدن مرهون تعلیمات پیامبران است و در پرتو جنبهی معنوی تمدن است که جنبههای مادی آن نیز مجال رشد مییابد. علیهذا نقش پیامبران در تکامل جنبهی معنوی تمدن به طور مستقیم است و در تکامل جنبهی مادی ورت غیر مستقیم».[3]
شاید کسانی باشند که به وجود تمدنهای گسیخته از این دین توجه نموده و نقش دین را در شکوفایی تمدنها انکار کنند ممکن است کسانی با اشاره به وجود برخی تمدنهای گسیخته از دین بر مدعای ما خرده گیرند. ولی باید به چنین کسانی گفت که بشر امروز حتی اگر به زبان انکار کند، در ناحیه باورها و مشی اخلاقی خود وامدار انبیا است و اگر اندکی از فضایل ـ که موجب پایداری موقت چنین اجتماعهایی است ـ رهاورد تلاش پیامبران است. اگر در این باب باید سخنی گفت: بشری را باید فرض کرد که هیچ بهرهای از آموزههای پیامبران نبرده است؛ آنگاه باید دید چنین بشری، میتواند تمدنی پایدار داشته باشد؛ یا فقط زندگی حیوانی خواهد داشت که حق و ارزش در آن بردهی قدرت و زور است.[4] با این همه سهم خردورزی، اندیشه و تفکر و برنامهریزی صحیح و دوراندیشانه را در عرصههای زندگی انسان برای نیل به تمدن و تکامل در جنبههای مادی و معنوی را نمیتوان از نظر دور داشت. اینک برای روشن شدن زوایای این بحث به استقبال سخنان اندیشمند فرزانه جناب استاد دکتر احمد بهشتی میرویم.
رهبری عنوانی با کاربرد جهانی است و در نشریات مشهور و ادبیات علمی و تحقیقی مطالب زیادی در مورد آن آمده است. به رغم فراوانی نوشتهها درباره رهبری هنوز هم محققان سازمانها را به یک کوشش جدی برای فهم آن دعوت میکنند. در این تحقیق یک نظریه علی (انگیزشی) از رهبری معنوی در یک الگوی انگیزشی توسعه یافته است که چشم انداز، امید، ایمان و نوع دوستی، نظریههای معنویت در محیط کار و بقای معنوی را در هم آمیخته است. منظور از رهبری معنوی، ایجاد و تحقق چشم انداز و همسانی ارزشها، ورای رهبری استراتژیک است.
در طلیعه قرن جدید که سازمانها با محیط رقابت جهانی مواجهاند، همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیتهای کاری احساس میشود؛ نیروی رقابتی جهانی، سازمانهای امروزی را مجبور کرده است که بعد از دهها سال پیگیری روشها و رویههای کاری ثابت خود، روشهای کاری جدید را در پیش بگیرند، به گونه ای که سازمانها دارای ثبات کاری نیستند و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند (Geijsel & Leithwood & Jantzi,2003) و برای اینکه از قافله عقب نیافتند، اکثر این سازمانها توجه خود را معطوف به رهبران سازمانی کردهاند و با شجاعت و جسارت خاصی سعی در ایجاد تغییرات بنیادی درون سازمان دارند، چرا که رهبری با ایجاد تغییر سروکار دارد. در واقع در حال حاضر یک نیروی شتابان آشکار و نمایان برای تغییر سازمانی و جامعه جهانی در حال حرکت است. از این رو نیاز به رهبری مقدستر بهوجود آمده است که چهار عرصه اساسی ماهیت انسان یعنی جسم (فیزیکی)، ذهن (تفکر منطقی)، سرشت (عواطف و احساسات)، و روح را در هم ادغام میکند. در واقع پاسخ به این نیازها، نیاز به تغییر شکل سازمانی گسترده به پارادایم سازمان یادگیرنده را الزام میکند. از این رو نیاز به رهبران معنوی در سازمانهای یاد گیرندهای نمود پیدا میکند که الگوهای تفکر در آنها گسترده و پرورش یافته و اشتیاق همگانی به طور گسترده ای در آن تنظیم شده است. افراد در چنین سازمانهایی توانمند هستند و صلاحیت دستیابی به چشم انداز روشن سازمانی را به طور نمایانی دارند. بنابراین وجود رهبری معنوی در چنین سازمانهایی مستلزم تغییر و تحول و موفقیت مستمر است. در مجموع اهمیت و ضرورت معنویت در سازمان آنچنان است که میتواند برای سازمانها، انسانیت و برای اجتماع، فعالیت و برای محیط، مسئولیت را به ارمغان آورد. اگر چه رهبری یک موضوع مورد علاقه برای هزاران سال بوده است، اما تحقیق علمی در این زمینه درست در قرن بیستم شروع شده است.(Judge & Bono & Ilies & Gerhardt, 2002) در واقع، تحولی در توسعه نظریات رهبری از جنگ جهانی دوم به وجود آمده است که باعث ارائه چندین نظریه در زمینه انگیزش پیروان شامل نظریه مسیر- هدف، رهبری کاریزماتیک، رهبری تحول آفرین و تعاملی شده است. اما اگر با تعمقی دقیق به سیر تکوین مطالعات رهبری توجه کنیم، خواهیم دید، تا کنون تحقیقات مختلفی در مورد ویژگیهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی رهبران صورت گرفته، ولی موضوعی که در سالهای اخیر توجهات زیادی را به سوی خود جلب کرده است، ویژگی رهبران معنوی است و اینکه چگونه میتوان با توسل جستن به معنویت، سلامت فردی و سازمانی را به ارمغان آورد.
تعریف معنویت
اغلب از عواطف و معنویت به عنوان جعبههای سیاه یاد میشود، موضوعاتی که ما بخوبی آنها را درک نمیکنیم. در واقع چنین اصطلاحاتی واضح نیستند و نمیتوان تعاریف مشخصی برای آنها ارائه نمود. (Freshman&Tischler,2002) با این اوصاف معنویت دارای ماهیتی شخصی است و همین امر موجب شده است که دیدگاههای چند گانه ای در مورد آن به وجود آید. بعضیها، معنویت را برخاسته از درون انسانها میدانند و میگویند معنویت چیزی فراتر از قواعد مذهبی است و مربوط به جریان معنا بخشی و خود یابی درونی است که بدون توجه به مذهب افراد در وجود آنها شکل میگیرد. (دیدگاه درونی بودن معنویت) اگر چه در این دیدگاه به طور قطع صحبت از قدرتی به میان میآید که از درون هر فرد سرچشمه میگیرد، ولی در عین حال این دیدگاه شامل احساس مرتبط بودن فرد با کار خود و دیگران نیز میشود؛ به گونهای که حتی طرفداران این دیدگاه، معنویت را به صورت احساس اصلی فرد ارتباط با درون خود، دیگران و کل جهان نیز تعریف کردهاند (Krishnakumar&Neck,2002) و عقیده دارند که معنویت در محیط کار شامل سه جز است: 1. یک زندگی درونی 2. کار با معنا 3. اجتماع. (Kale&Shrivastava,2003)
معنویت عصر جدید
امروزه بسیاری از مردم میپرسند که کدام نوع معنویت قادر است، دگرگونیهای فردی و اجتماعی عمیقی را که این جهان سخت بدان نیازمند است، پدید آورد. در یک سنخ شناسی با ماهیت پلورالیستی معنویت عصر جدید در سه نوع زیر خلاصه شده است:
1. معنویت دینی
معنویتی است که مبتنی بر یک سنت خاص دینی است. آمال و مقصد نهایی معنویت و همچنین راههای رسیدن به آن بر مبنای سنت خاص دینی است و بر یک چارچوب و سیستم خاص اعتقادی استوار است.
2. معنویت غیر دینی
در بر گیرنده معنویتهای انسان گرا، طبیعت محور و زمین محور است. عقاید آنان ممکن است بر مبنای انکار وجود خدا یا وحدت وجود خدا باشد. آموزههای آنان در بر گیرنده عمل گرایی محیطی و اجتماعی است.
3. معنویت رازگونه
تجربه شخصی افرادی است که ممکن است به عنوان شیوهها یا فرقههای فرعی از یک دین مثل یهودیت، مسیحیت یا اسلام باشد و یا مشمول بیشتر معنویتهای شرقی شود. نویسندگان و محققان معنویت در سازمان، در مقیاسها و الگوهای خود، معنویت نوع اخیر را انکار میکنند که به نظر میرسد، محل تأمل باشد. در معنویت عصر جدید، دین افراد شخصی است، فردیت بسیاری حاکم است و بر جهانی بودن همه چیزها اشاره میشود. این معنویت در واقع اعتراضی است به استیلای دین، جهان شناسی و اقتصاد در قرن نوزدهم و نمادی است از پس زدن عقلگرایی غیر دینی و برداشت مادی گرا از علم، صنعت، مصرف گرایی و دین رسمی غربی. (Schmit-wilk&Alexander,199)
معنویت فرا دینی
عنوانی است که ممکن است به بسیاری از مناقشات و چالشهای عصر جدید درباره معنویت پاسخ بدهد. در واقع این معنویت، حد وسط دو گرایش عمده است: از یک طرف، این معنویت، مبتنی بر دین خاصی نیست و از طرف دیگر، برخی معنویتهای عصر جدید که به خود اجازه میدهند، هر چیزی را معنوی بدانند را رد میکند. معنویت فرا دینی، اولا دلبسته به سنت دینی خاصی نیست، ثانیا تاکید بر تعامل و دادوستد با معنویتهای دیگر مکاتب و ادیان را نیز دارد.
دیدگاه مذهبی در مورد معنویت
طرفداران این دیدگاه معنویت را وابسته به مذهب افراد قلمداد میکنند. بر طبق این نگرش معنویت در هر مذهب خاص معنای متفاوتی خواهد داشت، برای مثال، مسیحیان معتقدند، معنویت، مستلزم کار کردن است. هندوها معتقدند که معنویت را باید در انجام کارها با نهایت از خود گذشتگی مشاهده کرد. در اخلاق کار اسلامی نیز معنویت به عنوان عاملی برای تعهد بالای کارکنان نسبت به سازمان معرفی شده است و موجب میشود که کارکنان با آغوش باز پذیرای تغییرات باشند. به این ترتیب از دیدگاه هر مذهبی، معنویت دارای معنای خاصی است.
دیدگاه هستی گرایان
طرفداران این دیدگاه بر این عقیدهاند که معنویت در ارتباط با سوالاتی است که هستی گرایان مطرح میکنند از قبیل: کار من چه معنایی میدهد؟ و یا چرا من این کار را انجام میدهم؟ این دیدگاه بیشترین ارتباط را با مفاهیمی از قبیل: معنای واقعی کار، هدف اصلی از انجام کار، و تاثیر کار بر زندگی افراد دارد. با وجود دیدگاههای چند گانه، نویسندگان از زوایای مختلف به معنویت نگاه کرده و تعاریف گوناگونی برای آن ارائه دادهاند، به طوری که میتوان گفت هیچ توافقی بر سر تعریف معنویت وجود ندارد. در واقع دو تعریف از این تعاریف عبارتاند از:
معنویت، جستجوی مداوم برای یافتن معنا و هدف زندگی، درک عمیق و ژرف ارزش زندگی، وسعت عالم، نیروهای طبیعی موجود و نظام باورهای شخصی است. (Myers,1990)
اما تعریف دیگری که تقریبا جامعتر از بقیه تعاریف است، معنویت را این گونه تعریف کرده است: تلاشی در جهت پرورش حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، محیط طبیعی که این تلاش و کوشش همواره در پی وحدت بخشیدن و یگانگی به این حساسیتها و جهت دادن به سوی سعادت درجهت انسان کامل شدن است. (Hinnells,1995)
معنویت در محیط کار
پدیده عدم اطمینان محیطها در عصر کنونی، سازمانها را بر آن داشته است تا پاسخهای بسیار گوناگون و متفاوت داشته باشند. یکی از عملیترین شیوهها، ترغیب کارکنان به این امر این است که با تمام وجود خود را وقف کار کنند و از این طریق «خود» تمام عیار خویش را در کار بیابند که پیامد آن کارکنانی خلاق و نوآور در پاسخگویی به محیطهای متلاطم خواهد بود. بروز خود تمام عیار در کار با ورود معنویت در سازمان میسر خواهد بود. امروزه به نظر میرسد، کارکنان در هر کجایی که فعالیت میکنند، چیزی فراتر از پاداشهای مادی در کار را جستجو میکنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امید بخش و خواستار متعادل ساختن زندگیشان هستند. سازمانها با کارکنان رشد یافته و بالنده ای روبرویند که در پی یافتن کاری با معنا، هدفمند و پرورش محیطهای کاری با چنین ویژگیهایی هستند. در واقع معنویت در کار، توصیف کننده تجربه کارکنانی است که کارشان ارضا کننده، با معنا و هدفدار است. همچنین تجربه معنویت در کار، با افزایش خلاقیت، صداقت، اعتماد و تعهد در کار همراه است.
در واقع، معنویت در محیط کار یک روند در حال ظهور است که برای افراد مختلف معانی متفاوت دارد. برای بسیاری از افراد آن به معنای ارتباط با خداوند است. برای بعضی از مدیران و کارآفرینان مذهبی، معنویت به معنای تصدیق خداوند و کتابهای مذهبی است.
حال به دو تعریف دیگر از معنویت در محیط کار میپردازیم:
1. سفری است به سوی یکپارچگی شغلی و معنویت که جهت، کمال و پیوستگی در محیط کار را فراهم میآورد. (Gibbons,2001)
2. معنویت در کار، درک و شناسایی بعدی از زندگی درونی و باطنی کارکنان است که قابل پرورش است و به واسطه انجام کارهای با معنا، در زندگی اجتماعی رشد و توسعه مییابند. (Ashmos&duchon,2000)
دین (مذهب) و معنویت
معمولا سفر معنوی افراد با جستجو در مورد کشف حقیقت خود و جستجو برای کشف معنا و هدف واقعی زندگی آغاز میشود. البته این سفر معنوی لزوما محدود و محصور به چارچوب مذهبی خاصی نیست و در واقع فرایند تمرکز درونی برای آگاهی از وجود خود و معنای واقعی کار و زندگی است. پس دراین سفر معنوی میتوانیم عمق شخصیت خود، چگونگی ارتباط با جهان پیرامون، اهداف عالی وتواناییهای بالقوه خود را درک کنیم. به این ترتیب معنویت، مترادف با مذهب نیست. بر اساس تحقیق راف که میان مذهب و معنویت تفاوت قائل شد، احساس میشود که مذهب، یک مفهوم نهادی است که شامل آیینهای مذهبی وفاداری به اصول دینی و مراسم مذهبی است. اما معنویت اغلب در ارتباط با انگیزههای عمیق درون افراد و روابط عاطفی آنها با خدای خود است. به عبارت دیگر میتوان گفت مذهب در ارتباط با پاسخها و معنویت در ارتباط با سوالات است. (Kale&Shrivastava,2003)
رهبری معنوی
ماکس دی پری در کتاب خود باعنوان «رهبری به عنوان یک هنر» چنین بیان کرده است. که اولین مسئولیت رهبر، توصیف وتبیین واقعیت است و آخرین آن سپاس از پیروان است که در میان این دو، رهبر باید یک خدمتگزار و وامدار باشد که ماکس دی پری این را تحت عنوان رهبری معنوی بیان میکند. (Bishop&schol,2001) در واقع نهضت رهبری معنوی شامل الگوهای خدمتگزاری رهبری، مشارکت دادن کارکنان و توانمند سازی آنان است و بر اساس فلسفه رهبری خدمتگزار بنا نهاده شده است. نوعی رهبری که بر ارائه خدمت به دیگران، دیدگاه کلنگر نسبت به کار، توسعه فردی و تصمیم گیری مشترک تاکید دارد. در واقع رهبران معنوی ایمان، اشتیاق و نتایج کار خودشان را بروز میدهند که جان وسلی از این سه چیز به عنوان ویژگی عمده و نماد رهبری معنوی یاد میکند. (Bishop&schol,2001)
الگوی علی رهبری معنوی
نظریه رهبری معنوی یک نظریه علی برای تحول سازمانی است که به منظور ایجاد سازمانی یادگیرنده و دارای محرک درونی به وجود آمده است. نظریه رهبری معنوی بر اساس الگوی انگیزش درونی توسعه یافته است که ترکیبی از چشم انداز، ایمان به تحقق هدف، نوع دوستی و بقای معنوی است. هدف رهبری معنوی توجه به نیازهای اساسی پیروان است تا موجبات بقای معنوی آنان را فراهم آورد. چنین رهبری موجب میشود که کارکنان معنای واقعی شغل خود را درک کنند و برای شغلی که دارند، اهمیت قائل شوند. (معناداری) همچنین به آنها این احساس دست میدهد که شغلشان از نظر سازمان و سایر همکاران نیز دارای اهمیت است. (عضویت) این رهبران چشم انداز و ارزشهای مشترکی برای کارکنان ایجاد و موجبات توانمندی تیمی و سازمانی آنان را فراهم میکنند که در نهایت سطح رفاه زیستی و سلامتی و تندرستی کارکنان و همچنین بهره وری و تعهد سازمانی آنان افزایش خواهد یافت.
در واقع، رهبر معنوی با ویژگیهای منحصر به فرد خود، چشم اندازی از آینده سازمان ایجاد و به گونه ای در کارکنان نفوذ میکند که آنان به تحقق چشم انداز سازمان ایمان آورند و به آینده سازمان امیدوار باشند؛ به این ترتیب انگیزه درونی کارکنان را برای تلاش بیشتر افزایش میدهد. از طرف دیگر با رواج فرهنگ نوعدوستی موجب میشود که افراد توجه عمیقی به خود و زندگی گذشته خود داشته باشند و روابط مطلوبی با دیگران بر قرار کنند.
در واقع رهبر معنوی کسی است که با استفاده از ارزشها، طرز تلقیها و رفتارهایی که لازمه انگیزش درونی خود و دیگران است، بقای معنوی اعضای سازمان را فراهم کند. وی این کار را در دو مرحله انجام میدهد: 1- در حالی که هر یک از رهبران و پیروان سازمانی احساس میکنند که دارای شغل با اهمیت و معناداری هستند، رهبر معنوی، اقدام به ایجاد چشمانداز مشترک میکند. 2- رهبر معنوی با استقرار فرهنگ سازمانی/ اجتماعی بر اساس ارزشهای انسانی موجب میشود که کارکنان علاقه خاصی به خود و دیگران نشان دهند و این احساس در آنان بهوجود میآید که سایرین نیز مهماند و باید از آنان به خاطر شغلشان قدردانی شود.
نتیجه گیری
معنویت در محیط کار و رهبری معنوی را میتوان به عنوان یک بخش جزئی و مقدماتی از فرایند توسعه سازمانی در نظر گرفت. در واقع تحقیقات چندی پیش نشان داده است که قبل از ایجاد اعتبار نظریه رهبری معنوی باید از آن به طور گسترده به عنوان یک مدل توسعهشغلی ـ سازمانیدر ایجاد تغییر و تحولات سیستمی استفاده کرد. در واقع طرفداران معنویت در محیط کار می گویند، همه افرادی که وارد سازمان میشوند دارای ویژگیها و روحیات منحصر به فردی هستند ولی همگی آنها در جستجوی تعالی روحی و همبستگی در محل کاراند. در این میان نقش رهبران معنوی تحریک و بر انگیختن کارکنان با استفاده از چشمانداز معنوی و ایجاد زمینههای فرهنگی بر اساس ارزشهای انسانی است تا کارکنانی فعال، دارای بهرهوری بالا، متعهد و با انگیزه را تربیت کنند.
فهرست منابع
1. قرآن.
2. معتزلی، ابن ابی الحدید، نهج البلاغه، نشر اعلمی، بیروت،1415.
3. شیرودی، مرتضی، ماجرای معنویت در دوران جدید، نشر اسلامیه، تهران،1383.
4. کاشانی، محسن، المحجه البیضا، نشر اعلمی، بیروت 1403.
5. مشکینی، علی، معارف اسلامی، نشر یاسر، قم، بی تا.
6. دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، نشر انتشارات، تهران،1378.
7. طباطبایی، محمد حسین، معنویت تشیع و 22 مقاله دیگر، نشر تشیع، قم، بی تا.
8. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، نشر موسسه ال البیت، قم،1407.
9. ابن عربی، محمد بن علی، ریاضت سالکین، نشر ال علی، قم،1381.
10. طبرسی، حسن ابن فضل، مکارم الاخلاق، دار الکتب اسلامی، تهران،1376.
11. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، نشر اسلامیه، تهران،1380.
12. الهندی، حسام الدین، کنز العمال، نشر موسسه الرساله، بیروت،1405.
13. محجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، نشر اسلامیه، تهران،1380.
14. القمی، شیخ عباس، تفسیر قمی، نشر المهدی، نجف،1378.
15. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، نشر موسسه ال البیت، قم،1416.
16. جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، نشر فرهنگ اسلامی، تهران،1386. -
- فایل مقاله : دانلود فايل
- <#f:7352/> : <#f:7353/>
- <#f:9774/> : <#f:9775/>
- <#f:9776/> : <#f:9777/>
طراحی وب سایت آریایک توسط aryanic highportal aryanic