-
اخلاق و معنویت
- کلید واژگان : اخلاق، معنویت، تکامل.
- سال نشر : 1387ج6
- تحصیلات نویسنده : مقدمات
- عنوان شغلی نویسنده : طلبه غیرایرانی
- نویسنده : کبری بخشی
- شماره دوره : 11
- زبان مقاله : فارسی
-
بدون تردید سازندگی درون انسان و اصلاح او در سعادت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی او نقش بسزایی دارد طوری که اگر انسان تمامی علوم را تحصیل کند ولی اگر از تسخیر درون و تسلط بر نفس خود ناتوان باشد از رسیدن به سعادت دلیل به کمال باز خواهد ماند.
با وجود این وقتی نگاهی به اوضاع جوامع بشری کنیم آنچه بیشتر و قبل از همه به دست فراموشی سپرده شده تربیت اخلاقی و معنوی انسان است.
تمام گرفتاریهایی که امروزه بر بشریت مسلط شده همه ناشی از غفلت انسان در امر سازندگی روحی و اخلاقی خویش است.
اخلاق و معنویت دو عاملی است که با هم باعث سعادت و تکامل انسان میشود. هر دوی آنها مکمل هم هستند برای رشد فضائل اخلاقی و تکامل معنوی. -
مقدمه
اخلاق علمی است که به انسان نحوه زیستن را میآموزد و تعلیم میدهد که رفتار انسان با عموم چگونه باشد. انسان خوش اخلاق به اخلاق الهی آراسته میشود و در نهایت به پروردگار خویش نزدیک میشود و در صف نیکان و پرهیزگاران قرار میگیرد. علم اخلاق از علومی است که با بقیه علوم فرق میکند نیاز به تذکر و یادآوری دارد و این طور نیست وقتی عملش آموخته شود دیگر کنارش گذاشته و به آن مراجعه نکرد. علم اخلاق انسان را از عاقبت زشت و دردناک پیروی از هوای نفس آگاه میکند و انسان را به اوج عالم روحانیت و معنویت میرساند. شخصیت معنوی شایستگی دین و اخلاق دارد. انسانی که معنویت دارد اخلاق هم دارد. اما متاسفانه در جوامع امروز این دو با هم نیستند کسانی که اخلاق دارند معنویت و دین و مذهب، ندارند و بالعکس کسانی که معنویت دارند اخلاق ندارند.
مثل کشورهای اسلامی و غربی، همانا معنویت و اخلاق رابطه مستقیم دارند و هر دو با هم تکمیل میشود باید سعی کنیم اخلاقی به وجود آوریم که بر پایه معنویت و انسانیت باشد تا به کمالات اخلاقی و معنوی برسیم. همانا عامل مهمی که باعث آرامش بخشی در رابطه با فرد و جامعه میشود بدون شک رعایت اصول اخلاقی معنوی است که اعتقادات مذهبی در مرکز دایره قرار دارد.
یکی از راههای پرورش نفس و رسیدن به مقام قرب الی الله پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی است از جمله تقوا، تهذیب نفس، زهد و پارسایی، محاسبه نفس و ... که انسان با رعایت این اصول به معنویت میرسد و مسلما کسی که این اصول را رعایت کند فردب اخلاقی خواهد بود.
این مقاله (معنویت و اخلاق) گفتاری است ساده و روان خالی از ریزه کاریهای علمی و مباحث گسترده و عمیق در این مقاله دارای 5 فصل و شامل بخشهای است.
فصل اول: کلیات میباشد که در آن درباره اهمیت و ضرورت موضوع بحث شده و اینکه از نظر لغوی و اصطلاحی اخلاق و معنویت چیست؟
فصل دوم: پیرامون اخلاق میباشد و مطرح شده علم اخلاق چیست؟ آیا ضرورتی دارد علم اخلاق بیاموزیم؟ و ...
فصل سوم: پیرامون معنویت میباشد و آورده شده که فرد معنوی چه ویژگیهایی دارد؟ ایا در اسلام معنویت وجود دارد به و غایت زندگی معنوی به کجا ختم میشود؟ و ...
فصل چهارم: رابطه بین اخلاق و معنویت بحث شده اینکه آیا این دو رابطه ای با هم دارند؟ آیا وجود هر دوی آن برای انسان لازم است و..
فصل پنجم: در فصل پایانی آمده که انسان چه راههایی را طی کند تا به فضائل اخلاقی و تکامل معنوی برسد و در آخر نتیجه و پیشنهاد آورده شده است.
فصل اول: کلیات
الف: تعریف و تبیین موضوع
موضوعی که انتخاب شده اس راجع به اخلاق و معنویت میباشد. علت انتخاب این موضوع آن است که طبعا سوالاتی در ذهن خود و دیگران میباشد از جمله اینکه آیا کسانی که معنویت دارند اخلاق هم دارند یا بالعکس.
چرا کسانی مثل کشورهای اروپایی و آمریکایی با اینکه معنویت و مذهب ندارند این قدر منظم میباشند، به هم دروغ نمیگویند قوانین را زیر پا نمیگذارند و ...
در این تحقیق ثابت شده که آیا اخلاق و معنویت به هم مرتبط هستند یا خیر؟ آیا هر دوی آنها باعث سعادت و تکامل میشود یا خیر؟ و اینکه رعایت کردن قوانین و به حقوق یکدیگر احترام گذاشتن کشورهای غربی بی دلیل نیست. در این تحقیق مختصر نشان داده شده که اخلاق و معنویت چیست؟ پیرامون اخلاق و معنویت بحث شده است و رابطه این دو آورده شده و در فصل پایانی راههای پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی آمده است.
از تحقیقاتی که انجام دادم گمان میکنم از بین موضوعاتم این موضوع تازه تر و شاید بهتر باشد.
ب: اهمیت و ضرورت موضوع
در اهمیت موضوع باید گفته شود که جامعه و بشریت اخلاقش رو به سقوط و لبه پرتگاه است. از معنویت فاصله گرفتند و معنویتهای دروغین جای آنرا گرفته است. انسان آگاه هیچ وقت به سراغ این چیزها نمیرود و سریع فریب کسی را نمیخورد اما کسی که آگاهی از چیزی ندارد و پیوسته به دنبال سود و منفعت است همیشه حیران و سرگردان است.
بعضی جوامع امروز در سایه اخلاق منهای خدا و معنویت و در مرحله سقوط هستند و بحرانهای اجتماعی و ... به دست به گریبان هستند.
درباره ضرورت موضوع باید گفته شود که اخلاق و معنویت باعث میشود انسان به کمال شایسته نایل شود، موانع موجود بر سر راه تکامل را شناخته و از میان بر دارد و باعث سازندگی روحی و معنوی او شود.
ج: پیشینه
تحقیقی که انجام شد از کتابهای مختلفی به عمل آمد ولی بعضی کتابها راجع به معنویت به طور کامل بحث نکرده بود کتابهای اخلاقی بسیار است اما معنویت به ندرت. کتابهای استاد مطهری خیلی جالب و واضح و روشن مطلب را بازگو کرده و خلاصه آمده است. ولی در کتابهای دیگر این ویژگی به ندرت دیده میشود من سعی کردم در این تحقیق مطالب را به طور خلاصه نه عمیق و گسترده ولی پی در پی و روشن بیان کنم.
د: اهداف و فوائد تحقیق
هدف آن تکامل و تعالی انسان، کامل شدن فضیلتهای اخلاقی و معنوی، رسیدن آدمی به مقامات و درجاتی که خداوند او را برای رسیدن به آن آفریده است، سعادت انسان در دنیا و آخرت و ... و مشکلی از مشکلات جامعه را پاسخ دادن واجب است بر همه که صاحب اخلاق باشند و حق اخلاق را بشناسند.
فوائد این موضوع در این است که باعث آرامش، انجام وظیفه، عامل کنترل هواها، عامل امنیت اجتماعی، تحکیم روابط هدایت و رشد، قوت قانون، تکمیل جنبههای انسانی میشود.
رعایت اخلاق و اصول و موازین آن در جامعه سبب میشود که آدمی جنبههای معنوی حیات را احیاء کرده و ارتقاء دهد و زندگی شرافتمندانه ای برای جامعه فراهم آورد.
ه : طرح سوال
1- اخلاق چیست؟ چه ضرورتی دارد علم اخلاق بیاموزیم؟
2- معنویت چیست؟ علل فاصله گرفتن جامعه از معنویت چه میباشد؟
3- ایا اخلاق و معنویت رابطه ای با هم دارند؟
4- چه راههایی وجود دارد که انسان بتواند باعث رشد فضائل اخلاقی و تکامل معنوی شود؟
ر: واژه شناسی موضوع
معنای لغوی اخلاق.
اخلاق جمع خلق به معنی «خوی» است.
خلق شکل یا حالت نفسانی و صفات معنوی و باطنی انسان است.
معنای اصطلاحی اخلاق
حالتی است راسخ و موثر در روان انسان که در سایه آن بدون اندیشه و تامل افعال و رفتار از بشر ظاهر میشود.
اخلاق عبارتست ازپیروی و اطاعت قوانین و اخلاقی کسی است که درست مطیع قانون باشد و مقرراتش را عملا به کار ببندد.
اخلاق عبارتست از ملکات و صورتهای نفسانی که از تکرار عمل حاصل میشود.
اخلاق ضابطه ای است که بر اجرای آداب مسلط است.
از تعاریفی که در زمینه اخلاق وجود دارد نتایجی حاصل میشود که:
1 ـ اخلاق دانشی تجربی نیست گویا در دنیای غرب سعی به عملی کردنان دارند.
2 ـ در آن پیروی از فرمان عقل برای رام کردن هوسها و تمایلات مورد نظر است.
3 ـ بیرون آمدن از حالت لذت جوئی و هوای حیوانی و خارج شدن از خود پرستی است.
4 ـ درک اصول کلی اعمال و رفتار انسانی.
معنای لغوی معنویت
معنویت در لغت مصدری جعلی و از واژه «معنوی» ساخته شده است. معنوی نیز با افزودن یای نسبت به آن از واژه معنی که خود مصدر میمی و مفاد آن مقصود و مراد است مشتق گردیده است. بنابراین معنوی نیز با افزودن یای نسبت به آن از این کلمه در معانی دیگری از جمله حقیقی، راست، اصلی، ذاتی، مطلق، باطنی و روحانی نیز به کار میرود. مترادف با واژه معنویت در زبان انگلیسی spirituality استعمال میشود این واژه خود از اسم spiritus کلمه ای لاتین به معنای «نفس و دم» اخذ شده است.
معنای اصطلاحی معنویت
همانا معنویت باقدیست گره خورده، امری ماورائی است، معنویت سرشتی الوهی و قدسی دارد در مقابلش کلمه مادی است که از سرشتی ناسوتی و طبیعی برخودار است. معنویت با روح الهی گره خورده و عجین شده است. پس معنویت یعنی الهی شدن، قدسی شدن و فضیلت گرا شدن است و بنابراین انسان معنوی میتواند در هر جای عالم ظلمت که قرار گرفته، حقیقت و نور و قدیست را مشاهده نماید.
فصل دوم: اخلاق
دین اسلام دو بخش عمده دارد: «آداب» که شامل فروعات دین مانند نماز و روزه و .... است و «اخلاق» که به افعال و نیتهای ما بر میگردد متاسفانه گروهی از مدعیان ایمان فقط به آداب گرایش پیدا کردهاند و برخی دیگر می گویند: باید نیت انسان پاک باشد. قطعا هر دو نظر اشتباه است، زیرا اسلام دینی است که هم آداب میخواهد و هم اخلاق. از این رو هر کدام بدون دیگری ناقص است باید به تمام دستورات اسلام عمل شود تا سعادت و تکامل انسان تضمین گردد.
در این فصل پیرامون اخلاق بحث شده که علم اخلاق چیست؟ و چه ضرورتی دارد که علم اخلاق را بیاموزیم چه تفاوتی با سایر علوم دارد و انسان با اخلاق چه ثمرات و نتایجی نصیبش میشود.
تعریف علم اخلاق
دانشی است که به انسان کیفیت تحصیلات ملکات خوب را میآموزد تا به آسانی کارهای نیک را انجام دهد و از کارهای ناپسند بپرهیزد.
علمی است که به انسان چگونه زیستن را میآموزد و معنی نیک و بد، و خیر و شر را تعلیم داده و نشان میدهد که رفتار فرد با عموم، و هم چنین تعاون هر دسته ای با دسته و اجتماع بزرگتر چگونه باید باشد.
تعریف اخلاق اسلامی
عبارت از اینکه تمامی حالت و رفتار برونی انسان بر مبنای ارزشها و دستورات اسلامی میباشد.
موضوع علم اخلاق
موضوع اخلاق سلوک و اعمال انسان یا با اراده شخصی و مستقیم اوست و یا با واسطه انجام میگیرد از منظور از واسطه این است که علم اخلاق، فرد خطا کار در صورت کوتاهی و سستی در رعایت احتیاط و خویشتنداری مورد مواخذ قرار میدهد و طبیعی است که این مواخذه در صورت توانایی خرد معنی خواهد داشت و کوتاهی کردن فرد ناتوان و عاجز انجام امور قابل مواخذه نیست.
هدف علم اخلاق
عبارتست از تکامل و تعالی انسان، کامل شدن فضیلتهای اخلاقی او، رسیدن آدمی به مقامات و درجاتی که خداوند او را برای رسیدن به آنها آفریده، آراسته شدن به اخلاق الهی و نیز مودب شدن به آداب رسولان و اوصیای الهی، تا به پروردگار خویش نزدیک شود و بدین وسیله لیاقت یابد تا خداوند او را به مقامی پسندیده که فوق ادراک بشر است برساند و او را در صف نیکان و پرهیزگاران در آورد و بدین سبب به سعادت دنیا و آخرت نایل آید و در سرای آخرت هم نشین پیامبران، صدیقان، و شهیدان و صالحان گردد که اینان خوب هم نشینانی هستند.
تفاوت علم اخلاق با سایر علوم
یکی از تفاوتهای علم اخلاق با سایر علوم این است که در علم ا خلاق در کنار معلم تذکر هم است، تنها یادگیری کافی نیست بلکه گاهی لازم است آنچه شخص میداند نیز به وی یادآوری شود.
علم اخلاق تنها علمی است که انسان را از عاقبت زشت و دردناک پیروی از هوا و هوس آگاه ساخته و روش مبارزه با آن نیز راه تهذیب نفس و سیر وسلوک را به آدمی آموخته و او را به اوج عالم روحانیت فرا میخواند و انسان خاکی را ملکوتی میسازد.
جایگاه علم اخلاق
افراد از نظر ارزشهای انسانی و فضیلتهای متعالی در سطوح کاملا مختلفی قرار دارند. انسان برای رسیدن به اوج کمال و نیل به مقامات عالی و معنوی بهترین و برترین قابلیتها و استعدادها را دارد و چنانچه از نیروهای مختلف مادی و معنوی که در اختیار دارد به گونه ای صحیح بهره برداری نماید و در مسیر تکامل قرار گرفته و میتواند سیر صعودی خویش را آغاز نموده و به سوی بی نهایت حرکت نماید. علم اخلاق زمینه خود سازی و تهذیب نفس را در انسان فراهم آورده، آگاهیهای لازم را برای نابود کردن صفات ناپسند و رذائل اخلاقی و برخوردار شدن از خلقهای شایسته و صفات عالی انسانی را در اختیار آدمی قرار میدهد تا با به کار بستن دستور العمل ها و اجرای برنامههای آن به کمال شایسته خود نائل گردد.
تمامی علوم و معارف ارزشمند و گران قدر هستند اما علم اخلاق و حکمت عملی و جایگاه ویژه ای در نزد اندیشمندان عالم دارند به این دلیل که اصولا هر علمی برای عده ای خاص مطرح است ولی اخلاق چیزی است که اکتساب آن برای طالبین هر علم و دانش ضروری است، تجربه نشان داده که کار سازی و سودمندی سایر علوم در گروی علم اخلاق است و به عبارت دیگر هر علمی که با خلقیات پسندیده انسان آمیخته باشد به طور صحیح و شایسته پیاده خواهد شد. جامعیت اخلاق در حدی است که عامی و عالم و مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ، همه محتاج به آن میباشد علم اخلاق همیشه و همه جا لازم انسان است، هیچ کس نمیتواند تا پایان عمر خود را از آنها بی نیاز بداند. در قدر و منزلت اخلاق همین بس که به محض متصف شدن به صفات کمال و جمال دل آدمی محل نور حق تعالی میشود و برای سیر و سلوک الی الله آماده میگردد تا تهذیب اخلاق و تزکیه نفس محقق نشود، سیر و سفر روحانی برای هیچ کس مقدور نخواهد بود.
ضرورت فراگیری علم اخلاق
علم اخلاق پر ارج ترین و ضرورترین علومی است که انسان بدان نیازمند است. بعد از علم الهی که موضوع شناخت ذات حق است، هیچ علمی از نظر اهمیت و ضرورت همپای علم اخلاق نیست. چه، تمامی علوم ره آوردهای خود را در اختیار انسان قرار داد، و همگی در خدمت انساناند حال اگر انسان از ترتیب روحی و معنوی لازم برخودار نباشد از این دستاوردهای علوم نیز نمیتواند در جهت سعادت حقیقی و کمال واقعی خود بهره مند شود. نیاز انسان جدید به آموزشهای اخلاقی نه تنها کمتر از انسان اعصار و قرون گذشته نیست بلکه بیشتر و عمیق تر نیز هست در زمانهای گذشته آدمی از امکاناتی که امروزه در اختیار دارد، بی بهره بود و لذا در صورت سقوط و تباهی، دامنه تاثیرش محدود بود؛ اما امکاناتی از قبیل دسترسی به وسایل ارتباط جمعی، ماهوارهها و تکنولوژی پیشرفته سبب شده است که تباهی آدمی دامنه ای نامحدود پیدا کند و فساد اخلاقی رو به افزایش باشد، از این رو، نیاز انسان به عامل کنترل کننده و باز دارنده در عصر حاضر از هر زمان دیگری بیشتر است یعنی هم چنان که قدرت و امکانات او در جهت گسترش فساد اخلاق بیشتر شده، قدرت روحی و اخلاقی او، در جهت مهار نفس نیز باید افزونتر شود و لذا جهان معاصر به اخلاق، یک نیاز حیاتی و در درجه اول است.
آیا اخلاق انسان قابل تغییر است؟
اخلاق انسان اکثرا قابل تغییر و تبدیل است، زیرا:
1 ـ در غیر این صورت، مسائلی مانند دین، قانون گذاری، تنبیه و تشویق، تعلیم و تربیت و ... باطل و بی معنی خواهد بود.
2 ـ حتی خلق چهار پایان قابل تغییر است؛ زیرا شکار وحشی، اهلی میشود وانس میگیرد و اسب سرکش رام میشود و سگ از حمله کردن به نگهبانی دگرگون میشود پس چرا تحول و تغییر در انسان امکان پذیر نباشد؟
3 ـ آیه شریفه {ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما با نفسهم} محققا خداوند، حال هیچ قوم و جامعه ای را از حیث آنچه در آنهاست، از نعمت و عافیت دگرگون نمیسازد؛ مگر این که نفس خویش را دگرگون سازند.
4 ـ قرآن از نفس «اماره» و «لوامه» و «مطمئنه» سخن میگوید که دلیل دگرگونی و تغییر نفس است به این نحو که نفس در مرتبه ای «امر کننده ای به بدیها» در مرتبهای «ملالت کننده» و در مرحله ای دیگر «آرام و مطمئن» است.
حسن خلق چیست؟
در بعضی از روایات، حسن خلق جزئی از احکام الاخلاق به شمار آمده است.
امام صادق میفرماید: همانا خداوند مکارم الاخلاق را به پیامبران اختصاص داد پس کسی که مکارم الاخلاق دارد خدا را ستایش و کسی که ندارد به درگاه خداوند تضرع نماید و از او در خواست کند.
مکارم الاخلاق عبارتست از پاکدامنی، قناعت، صبر، علم، سخاوت، حسن اخلاق، ادای امانت، جوانمردی و ... .
حسن خلق به معنای «خوش خلقی» از صفات فاضله روحی میباشد. صاحب این خصوصیت وجودی بالا دارد و در برخورد با هر کسی، موجب خشنودی و انبساط روحی و قلبی او میگردد، کسی از مواجهه با او رنج نمیبرد و همه دلها از او راضی میشوند. در این بین، رضایت و خشنودی دلهای شکسته دیگران برای او حساب خاصی نزد خدا باز میکند و عنایات بزرگی از حضرت حق را برای او به ارمغان میآورد.
صاحب این صفت، همیشه از آرامش و اعتدال روحی برخودار است.
آثار حسن خلق
در آثار حسن خلق گفته شد که: باعث ازدیاد روزی و عمران و آبادی و طول عمر و از بین بردن گناهان و سنگینی کفه ترازوی حسنات در موقع حساب و سر انجام وسیله ورود به بهشت در جوار رحمت حق خواهد بود، زیرا صاحب خلق نیکو طعمه آتش جهنم نخواهد شد و صاحب خلق حسن نه تنها وارد بهشت میگردد بلکه در بهشت هم از نظر منزل و ماوی از نزدیکترین افراد به پیامبر اسلام خواهد بود. بنابراین صاحب اخلاق حمیده به واسطه حسن خلقش دنیا و آخرت را با هم دارد زیرا در دنیا با عمر طولانی و روزی بسیار و در آخرت نزدیکترین فرد از نظر جایگاه به رسول خدا خواهد بود.
دلیل عدم رونق درس اخلاق در حوزهها
برای این ناکار آمدی میتوان علل و عواملی را بر شمرد یکی از علتهای آن این است که آن کسانی که میبایست به مساله ترتیب اخلاقی دیگران بپردازند از این که ممکن است نوعی خودستایی باشد از اینکار پرهیز میکنند برای مثال وقتی شما از برخی از بزرگان میخواهید تا یک توصیه اخلاقی بکنند و یا درس اخلاقی ارائه دهند، می گویند: ما خودمان آلودهایم و احتیاج به ترتیب داریم.
اگر بنا باشد هر کس به تهذیب افراد نپردازد و آن گاه نوبت افرادی خواهد رسید که صلاحیت چنین کاری را ندارند از این رو ممکن است نتایج آن بدتر باشد. در تعلیم و تزکیه نمیتوان به خاطر خود ستایی، از تدریس و بحث و تحقیق خود داری کرد. البته در گذشته و تاریخ حیات علما فراوان بودهاند بزرگانی که در شرایط خاصی علم خودشان را ظاهر نمیکردند و گاهی هم بسیاری از افراد نمیدانستند که ایشان اهل علم و فضل هستند اما امروز جامعه اقتضاء میکند که بزرگان به ترتیب و تزکیه دیگران بپردازند همان گونه که در حوزه تعلیم، خود داری عالمان از اظهار علم و فضل خود، موجب عدم بهره مندی افراد جامعه از علم و دانش ایشان میشود: در مساله تزکیه هم هیچ گونه است؛ یعنی اگر همه اشخاص وارسته از اینکه نصیحتی به دیگران کنند و درس اخلاقی بدهند، خودداری کنند تا مبادا خودنمایی و خودستایی کرده باشند این تکلیف سنگین روی زمین میماند هم چنان که متاسفانه امروز روی زمین مانده است.
فصل سوم: معنویت
وقتی به اوضاع جامعه بشری مینگریم، آنچه قبل از همه به دست فراموشی سپرده شده است ترتیب اخلاقی و معنوی انسان است به معنویات مقابل مادیات است، سر سلسله معنویت خداشناسی است. ممکن نیست از سر سلسله معنویات و از ریشه دین سرچشمه بپوشیم و آنگاه بتوانیم اصول معنوی داشته باشیم و از طرفی حتی مادیترین مسلکههای جهان چاره ای ندارند اینکه سازمان اجتماعی خود را بر یک سلسله اصول معنوی و شرافتهای اخلاقی بسازند.
در این فصل پیرامون معنویت بحث شده که شخصیت معنوی و مادی چگونه است، چه ویژگیهایی دارند، آیامعنویت وجود دارد و فراگیری معنویت در اسلام چگونه است، آیا در جامعه فقر معنوی وجود دارد؟ و اینکه غایت زندگی معنوی در اسلام به کجا ختم میشود آورده شده است.
رابطه و ویژگی شخصیت معنوی و مادی
هر انسانی دارای دو شخصیت است.
1ـ شخصیتهای مادی که همان جسم قابل دیدن و مقایسه دورن کردن است.
2ـ شخصیت معنوی که همان طبیعت انسانی است که از روی اثر و عمل کردش شناخته میشود. این شخصیت در واقع آب حیات همان جسم است و با آن انسان میبیند، میشنود، تعقل میکند، خوشحال میشود، دوست میدارد و ... .
شخصیتهای معنوی و مادی در هر فرد با ویژگیهایی مشخص میشود که به هیچ وجه مانند آن در هم جنسان دیگر و نه در هستی قابل پیدا کردن نیست. شخصیت معنوی قابلیت و شایستگی دین و اخلاق را دارد چه اگر اسرار هستی را درک میکند و ارزش اعمال و رفت و خیر و شر را میفهمد کسی که این شخصیت را انکار میکند به دلیل این حقیقت روشن که با سقوط ریشه، شاخه نیز سقوط خواهد کرد، دین و اخلاق را انکار میکند.
معنویت و دین
دین و دین داری از مهمترین ابعاد وجود آدمی سرچشمه میگیرد امروزه بیشتر قریب به اتفاق رفتار دینی دارندمقام ادیان الهی یا بشری کم و بیش برنامههای معنوی ارائه کردهاند.
معنویت دو گونه دینی و غیر دینی داردف آن نحو در معنویت جدید به روشنی تازگی دارد آن است که جدای از روان و خارج از خود، اغلب امر متعالی وجود ندارد. دیگر زندگی معنوی در سایه روح القدس یا یک قدرت الهی دیگر نظام نمییابد بلکه معنویت در سایه توانایی که و امکانات بالقوه خود روان آدمی شکل میگیرد. در هر صورت، معنویت همواره با ادیان قرین بوده است به گونه ای که حتی امروز افراد با شنیدن واژه معنویت آن را از خدا، که محور ادیان میباشد جدا نمیکنند.
معنویت در اسلام
دین اسلام بی تردید از ادیان الهی و به اعتقاد پیروانش، آخرین برنامه ارسالی از سوی خدا به بندگان میباشد طراحی و ساختار این دین به گونه ای است که معنویت در سراسر آن به چشم میخورد. موضوع یا محل معنویت انسان است. معنویت حالتی از مجموعه حالتهای آدمی است که در برخی مواقع به آن دست مییابد ظاهرا حالتهای معنوی برای همه به صورتی پدید میآید به عبارت دیگر انسان ظرفیت روی آوردن ایجاد یا رسیدن به این حالتها را دارد.
آغاز و پایان معنویت در اسلام خداست اولین قدم در معنویت اسلامی، پذیرش موجودی برتر و تاثیر گذار تام در زندگی انسان و عالم هستی میباشد. معنویت با ایمان به خدا شروع میشود و با خصوصیات ویژه ای پایان مییابد ویژگیهای روانی او به صورتی خاص مییابد، به گونه ای که هیچ امری در زندگی او را از یاد خدا باز نمیدارد، نفس او آرام میشود و دیگر دغدغه ای به سراغ او نمیآید.
علل فاصله گرفتن جامعه از معنویت
همانا پیدایش بحرانهای اجتماعی در جامعه باعث شده که مردم از معنویت فاصله بگیرند، مانند فقر، ناامنی، فساد اداری تبعیض، وجود اختلاف نظر در بعضی ردههای مسئوولان، افزایش فاصله طبقاتی، از یاد بردن آرمانها و ارزشهای الهی، رقابت در مال اندوزی و .... دست به گریبان است.
چرا چنین شده است؟
همانا معنویات در برابر مادیات قرار دارد، قرآن کریم هنگام شمردن ویژگی پرهیزگارن، از ایمان به غیب به عنوان یکی از مصداقهای معنویات نام میبرد. ایمان به غیب یعنی ایمان به مبدا (خدا) معاد و فرشتگان. در چنین حالتی باور داریم که خداوند حکیم برای انسان، تکلیف قرار داده است و زندگی انسان با مرگ به پایان نمیرسد بلکه مرگ، رفتن از جهانی به جهان دیگر است بر اساس این باور، افق دید یک انسان معنوی از یک فرد مادی که همه وجودش، شکم وشهوت است و بیشتر از محسوسات، چیزی نمیشناسد. بسیار گسترده تر است.
فقر معنوی
انسان از فقر و کمبودی گریزان است، اگر احساس نقص و فقر در یک گوشه زندگی خود کند تا حد امکان تلاش میکند تا آنرا بر طرف سازد نقصها و فقرهای مادی خیلی واضح و محسوس است بر خلاف فقرها و نقصهای معنوی، فقرهای معنوی از قبیل فقر در تربیت و ادب کمتر برای خودشخص قابل ادراک است کسی که فاقد ادب و معاشرت و اخلاق انسانی و تربیت صحیح اجتماعی است خودش کسری خودش را از این لحاظ نمیفهمد خصوصا اگر اخلاق زشت وی در روحش رسوخ یافته و ملکه شده باشد و بالاخص اگر آن طرز اخلاق در جامعه شایع باشد دیگر در این صورت آن خلق زشت در نظر او مستحسن و قابل دفاع است. پس علت اینکه بشر درباره خوردنیهای خود میاندیشد و تلاش میکند اما درباره معقولات و تحصیل اندیشه صحیح تلاش و کوشش نمیکند همان منتهای جهالت و کم خردی است.
علم و فکر غذای روح است آدمی باید به غذای روح خود بیندیشد و غذاهای روحی لازم و ضروری است، تعلیماتی که آدمی فرا میگیرد، کتابهایی که مطالعه میکند، بعضیها راستی فکر واراده را قوت میبخشد و بعضی یاس و نومیدی میبخشد. تعلیمات دینی اگر به صورت درستی آموخته شود ارزش حیات و زندگی و هدف آن را بالا میبرد ولی بعضی تعلیمات دیگر است که حیات و زندگی را در نظر انسان بیهوده و بی هدف و خلقت را عبث معرفی میکند. بعضی از کتابها وسیله بدبختی، بدبینی و بدگویی را مهیا میکند. روحیههای سالم را مشوش میکند. اشخاص را به زندگی بی علاقه میکند و عزمهای راسخ را از بین میبرد.
غایت زندگی معنوی در اسلام
غایت زندگی معنوی همان است که به عنوان هدف برای برنامه دین اسلام در نظر گرفتهاند خداوند در ایهای فرمودهاند: {و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون} من (خداوند) جن و انس را تنها به منظوران که مرا عبادت کنند آفریدم امام صادق در تفسیر این آیه فرمودهاند: «یعنی مرا بشناسید» چنین غایتی گاهی به عنوان هدف نهایی و گاهی متوسط در منابع اسلامی به ویژه قرآن ذکر شده است بدون تردید، اولین غایت برای زندگی معنوی شناخت مبدا به عنوان موجود اصیل و دارای تمام تاثیر در عالم هستی میباشد. تمام برنامه ارسالی خداوند، به همین منظور تدوین شده است. قطعا در اینجا منظور از شناخت، حکم به وجود نیست بلکه یقین نفسانی مورد نظر است که جلوی انواع تردید را میبندد میتوان گفت: تمام سنتهای الهی به مدد سنت اختیار ذاتی آدمی آمدهاند تا او را در نهایت از اصالت دادن به امور پیرامونی و خیالی خارج نموده، به موجود اصیل برساند خداوند پیوسته آیات خود را در تمام جهان و نفس انسانها نشان میدهد تا بالاخره بفهمند حقیقت اصیل غیر او وجود ندارد.
دومین حاصل زندگی معنوی جهت یابی اصیل عاطفی انسان میباشد بدین معنا که حب آدمی بالا صاله به خدا تعلق میگیرد و همه چیز را از لحاظ نظری و علمی در طول خداوند میبیند نه عرض آن.
سومین اثر مهم خروج تدریجی آدمی از بند هوای نفس و خواستههای دل و قرار گرفتن در مسیر دستورات الهی میباشد البته چنین زندگی آثار فردی و اجتماعی دارد.
فصل چهارم: رابطه اخلاق و معنویت
با اندکی تامل در اوضاع و احوال کشورهای به اصطلاح پیشرفته که زمین و زمان را میدان تاخت و تاز خود قرار دادهاند و از تمام امکانات مکانی وزمانی سود جستهاند به عیان معلوم میشود که هر روز آمار جرم و جنایت، خودکشی، افسردگی، احساس پوچی، و عبث در آن جوامع سیر صعودی داشته است این پیامد ناگوار گویای آن است که جوامع مذکور عنصر بسیار کار ساز معنویت و مذهب را نادیده گرفتهاند و در نتیجه حقیقت آفرینش خود را فراموش کردهاند و تمام علوم و فنون و کشفیات و اختراعات انان در مسائل دنیوی و رفاه مادی و تن پروری به کار گرفتن شده است.
در این فصل مختصری از رابطه اخلاق و معنویت بحث شده که آیا این دو مستقل هستند یا با هم کامل و تکامل مییابند. آیا میشود بدون معنویت و دین جامعه با اخلاقی را به وجود آورد؟ یا در این فصل گفته میشود که در این دوباهم (معنویت و اخلاق) باعث سعادت جامعه میشود.
رابطه اخلاق با معنویت
یکی از موضوعات و مسائل مربوط به اخلاق و فلسفه اخلاق، تبیین و تحلیل جایگاه و ارتباط اخلاق با سایر معارف بشری و الهی مانند دین، علم، حقوق و قرار دادهای اجتماعی است در این قسمت از مقاله رابطه اخلاق و دین (معنویت) مورد بررسی قرار میگیرد که آیا دین واخلاق رابطه ای با هم دارند؟ چه نوع رابطه ای است؟ آیا اخلاق از دین و دین از اخلاق مستقل است؟ بدین معنا که میان اخلاق و دین هیچ نوع رابطه ای وجود ندارد و دین میتواند بدون اخلاق تکامل یابد و هم چنین اخلاق میتواند با قطع نظر از دین در میان جوامع پایدار و ماندگار بماند و به رشد و تکامل برسد و سبب سعادت جوامع شود؟ آیا بدون دین میشود نظام اخلاقی استوار و کار آمدی به وجود آورد؟ قدر مسلم این است که هیچ کس نمیتواند نقش دین را در حمایت و پشتیبانی از اخلاق بشر نادیده بگیرد زیرا تاریخ بشری نشان داده در جوامعی که مردم آن از دین جدا بوده و یا از دین دور شده از نظر اخلاق یا سقوط کرده ویا عقب مانده است.
اما اینجا یک اشتباه رخ میدهد می گویند چطور در جامعه ای که خدا شناسی و دین نباشد، انضباط و اخلاق نیست؟ امروزه جامعه عالم و دانشمند چقدر جامعه منضبط و منظمی است مردمانی هستند با اخلاق و از اخلاق و حدود خودشان تجاوز نمیکنند هرگز درو غ نمیگویند، غیبت نمیکنند همانا ملتهایی همانند اروپا و امریکا، با اینکه مذهبی نیستند اما از دروغ و نفاق و دزدی و خیانت پرهیز میکنند (اما در مقابلش کشورهای اسلامی همانند ایران و ... با اینکه دین و مذهب دارند اما همیشه سعی دارند که به یکدیگر خیانت کنند، همدیگر را فریب دهند، دروغ، غیبت، دزدی و تهمت هم انجام میدهند) چرا باید این طور باشد؟
اگر این طور باشد میتوان اخلاقی را به وجود آورد و خودی را از بین برد بدون اینکه متکی به ایمان و معرفت باشد. بامثالی روشن میشود که اخلاق در سایه دین و معنویت دینی امکان پذیر است.
اخلاق و معنویت مکمل هم هستند
گاهی میبینیم در کشورهای غربی افراد یک ملت در داخل خودشان نسبت به هم راستگو هستند، نسبت به ملت خود امین است، برای شخص خودش دروغ نمیگوید، برای شخص خودش ظلم نمیکند، برای شخص خودش مرتکب یکی از سیئات اخلاقی نمیشود اینکه امروزه میبینیم فرد نسبت به فرد ظلم نمیکند ولی ملتها بدترین اقسام ظلم را نسبت به ملل دیگر میکنند و این را قبح نمیدانند. کشورهای مثل اروپا یا آمریکا در داخل ملت خودش این قدر عادل و امین است و ممکن نیست در شهر خودش کمترین خیانت و عمل خدا ضد خلافی بکند ولی وقتی پای ملتی دیگر به میان آید میگوید: این مفاهیم معنا ندارد.
بنابراین معنویت دینی بهترین پشتوانه برای اخلاق است و اخلاق در جهاتی وابسته به دین است و این وابستگی به اندازه ای شدید و مستحکم است که اگر چنانچه در آینده قرار برزوال دین باشد، اخلاق نیز زوال خواهد یافت پس بشر همواره نیازمند به دین است تا اخلاق پسندیده ای داشته باشد و هم چنین وجود اخلاق و نیاز بشر به اخلاق دلیل بر نیاز به دین است.
اما به راستی چه باید کرد؟ چه کنیم که اخلاق بشراخلاق انسانی باشد، اخلاقی بر پایه انسانیت و آدمیت باشد. در جوامع اسلامی تلاش میکنند تا کمالات اخلاقی و الهی را در سایه رهنمودهای انبیاء و اولیای الهی به دست آورند به مقام نفس مطمئنه برسند آنان میدانند که خداجویی و معرفت کامل میسر نیست مگر آنکه حقیقت خود را در یابند، و دل را محل پرورش انوار الهی و الطاف ملکوتی کنند و از بیراهههای هوا و هوس و شهوت رانی دور گزینند و با نفس سرکش خویش به مبارزه بر خیزند.
خانواده، معنویت و اخلاق
مسائل و بحرانهای خانوادگی در رخت بر بستن مصائب و معضلات و ناهنجاریهای اجتماع، معنویت و اخلاق بهترین عامل تقویت خانواده معرفی شده است. آن گاه سقوط و بحرانهای اخلاقی در جوامع مدرن و پیشرفته صنعتی، شاهدی بر عدم کفایت زندگی مادی صرف در پاسخگویی به نیازهای بشر مطرح شده است در چنین اوضاع و احوالی که بر بشر حیران و سرگردان میگذرد و عاملی که میتواند نقش مهم و آرامش بخشی را در رابطه با فرد و جامعه ایفا نماید بدون شک اصول اخلاقی معنوی است که اعتقادات مذهبی در مرکز دایره ان قرار دارد به ویژه در دنیای ماشین زده امروز، مذهب دریچه ای روشن است به فردای مبهم زندگی انسانها به انسانهایی مسخ شده و بیگانه از خویشتن، بهترین ملاک و معیار برای تشخیص سلامت جامعه «ارزشهای» موجود و رایج در جامعه است. راهکارهای عملی برای نهادینه کردن اخلاق و معنویت در خانواده و جامعه عبارتاند از انجام اصلاحات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... مناسب، به نحوی که عملا جامعه به اهمیت و کاربرد اصول اخلاقی و معنوی پی ببرد و در صدد اجرای آنها بر آید، تبلیغات سالم، سازنده و مفید با محتوایی گیرا و عمیق با استفاده از رسانههای گروهی به خصوص در زمینه خانواده، برخورد اصولی منطقی با انحرافات و کج رفتاریها به جای ترویج بر خورد فیزیکی و ... .
نیاز اخلاق به ایمان و معنویت
در عالم دین نه تنها مساله اخلاق و سازندگی شخصیت معنوی انسان امری فراموش شده نیست بلکه اولین و اساسیترین مساله است. بشریت امروز از خدای خود دور مانده وضع اخلاقش تنزل پیدا کرده، معنویت از زندگی او رخت بربسته هوای نفس وخود مداری بر او غالب شده است، انسان امروز معیار مکارم الاخلاق را به جای اینکه از خدای بگیرد. از هنر پیشهها و رقاصان و صاحبان اندیشههای الکل زده واز گروه قمار و پارتی میگیرد. بشر امروزه در سایه اخلاق منهای خدا در پرتگاه و در مرحله سقوط است و اگر دنیای امروز جنگ است، فساد اخلاقی است، آدم کشی است. بخاطر همان دور شدن از معنویت و ایمان است.
فضایل و کمالات اخلاق زمانی از پشتوانه قابل اعتماد برخوردار است که بر ایمان به خدا و کلمه توحید تکیه داشته باشد به اینکه عالم ـ که انسان نیز جزئی از آن است ـ آفریدگار و معبودی یکتا دارد، ازلی و سر ملاکی، که هیچ چیز هر قدر خرد و ناچیز باشد از علم و احاطه او بیرون نیست وقتی اخلاقی بر چنین عقیده ای. مبتنی باشد برای انسان انگیزهاش جز کسب رضای خدا باقی نمیماند و تمامی هم او این میشود که یک یک اعمالش مورد رضای خدا باشد چنین انسانی که دلش در تسخیر ایمان به خدا است در درون خویش باز دارنده ای دارد به نام «تقوی» که او را از ارتکاب به اعمال ناشایسته باز میدارد. از این رو ایمان به سان درختی است که شاخههای فراوان فضائل اخلاقی را به وجود میآورد. اخلاق فاضله به وسیله ایمان ضمانت میشود و ایمان به وسیله ان صیانت میگردد.
امروزه بر کسی از آگاهان تردیدی نسیت که در کشورهای پیشرفته، ارزشهای عالی انسانی دستخوش فراموشی شدهاند. آنچه در این جوامع نقش اصلی را ایفاء میکند سود اقتصادی و تلاش برای کسب منفعت بیشتر است.
«اشپنگلر» جامعه شناس آلمانی در کتاب «افول غرب، ماهیت جوامع غربی و بیش از همه آمریکا را به این صورت معرفی میکند که «آمریکا فروشگاه بزرگی است که در آن با پول همه چیز را میتوان خرید».
این کشورها علاوه بر اینکه در ارتبا ط با کشورهای جهان سوم پرونده ای سیاه و شرم آور دارند در داخل مرزهای خود نیز با انواع نابسامانهای روحی، اخلاقی و اجتماعی دست به گریباناند (میزان خودکشی نوجوانان رو به افزایش است، اتاقهای بیمارستان مملو از معتادان، دستههای ار اذل و اوباش، متعادان به کوکائین و هروئینیها و...».
باید گفت فرهنگ غربی نتوانسته است رویای کسانی که را وعده مدینه فاضله میدارند تحقق بخشد بلکه هیچ گونه توفیقی در رشد و پرورش بعد معنوی انسان نداشته است و این تایید مکرری است بر این حقیقت که ترتیب انسانهای واقعی جز در دامان مکتب آسمانی نیست.
فصل پنجم: راههای پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی
یکی از راههای پرورش و تکمیل نفس و سیر سلوک و نیل به مقام قرب الی الله پرورش و رشد فضائل و مکارم الاخلاق است که در نهاد انسان ریشه دارد، اخلاق نیک ارزشهایی هستند که با روح ملکوتی انسان سنخیت و تناسب دارند و با پرورش آنها انسان به تکامل میرسد و به مقام قرب نائل میگردند.
خداوند سرچشمه همه کمالات میباشد و انسان چون از عالم بالاست با فطرت پاک و غیر آلوده خویش کمالات انسانی را که با عالم بالا تناسب دارد میشناسد و طبعا به آنها تمایل دارد، به همین جهت همه انسانها و در تمام اعصار نسبت به درک حسن اخلاق نیک توافق دارند.
در این فصل سعی شده گزیده ای از راههای تکامل معنوی در پرتو اخلاق آورده شود که اگر انسان بخواهد به تکامل معنوی و قرب الی الله برسد باید اخلاق هم داشته باشد و این رو با هم کامل میشود و یکی از این دو باعث رسیدن به کمال و سعادت نمیشود.
1 ـ تقوا
معنای تقوی
در عرف شرع، تقوی عبارتست از باز داشتن از هر گونه گناه و بزه کاری به وسیله ترک محرمات و انجام واجبات.
تقوا یعنی تقید و تعهد انسان به اطاعت از قوانین و دستورهای شرع، هر ترک گناهی را تقوا نمیگویند، بلکه ملکه ترک گناه و نیروی کنترل و ضبط نفس را تقوا میدانند.
حقیقت تقوی
در مکتب اسلام، تقوا از موقعیت بسیار ممتازی برخوردار است و متقین از مومنین ممتاز شمرده میشوند، قرآن مجید ملاک کرامت و ارزش انسانها را تقوا میداند و میفرماید: «گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
تقوی روشنترین آثار ایمان و معیار فضیلت و افتخار انسان و مقیاس سنجش شخصیت و کرامت اوست و هیچ چیز جز تقوی و ایمان توام با احساس مسئولیت و پاکی عمل معیار ارزشیابی شخصیت انسان و مقرب بودن او در درگاه الهی نیست و هر کس از این معیار اصیل، سهم بیشتری داشته باشد مقرب تر و گرامی تر است، چون این انسان با تقوی است که میتواند تمام خصلتها و صفات پسندیده (فضائل اخلاقی) را کسب نموده و از تمامی خصلتها و صفات ناپسند (رذئل اخلاقی) پاک و منزه باشد. هیچ عاملی مانند تقوی نمیتواند اصول انسانیت و مکارم الاخلاقی و هدف زندگی انسانها را تامین کند گناهان افسار غرایز حیوانی را از دست گنه کاران میگیرند و تقوی زمام آن غرایز را به دست میگیرد.
اسلام دینی است جامع و کامل ضمن ارائه عالیترین برنامههای عملی جهت رشد و ارتقای معنوی کار آمدترین راهکارهای پاسداری از دین و ایمان را در اختیار پیروان خود قرار داده و تقوا که عاملی باز دارنده از انحرافات است برای رسیدن به قله کمال دو وسیله ای است برای نیل به تعالی معنوی به عنوان معیار فضیلت و میزان کرامت انسان در پیشگاه پروردگار مطرح نموده و موفقیت آدمی را در مسیر چیره شدن بر هواهای نفسانی و دستیابی به کمالات معنوی دیگر و پای بندی به ان دانسته است بلکه آن را به عنوان شرط پذیرش اعمال و بهترین توشه و روشنترین نشانه و اثر ایمان به مبدا و معاد و سرمایه بزرگ جهان آخرت معرفی کرده است حتی موضوعات مهمی هم چون علم و دانش را نیز در صورتی دارای ارزش حقیقی دانسته که در مسیر ایمان و تقوی و ارزشهای اخلاقی قرار گیرد. و هم چنین تقوا به عنوان رئیس اخلاق، بزرگترین وسیله سعادت و پیشوای تمام خوی های نیک معرفی شده است.
تقوی عامل مهم تزکیه
همانا تقوی به عنوان عامل مهم تزکیه و تهذیب نفس و یک داوری شفا بخش بیماریهای نفس معرفی شده است امیر المومنین× میفرماید: همانا تقوا داروی شفا بخش بیماری قلبهای شما و روشنگر دلها و شفا بخش بیماری بدنها و اصلاح کننده فساد سینهها و پاک کننده آلودگیهای نفس و جلا دهنده پردههای دیدگان و آرامش بخش اضطرابهای درونی و روشن کننده تاریکیهای شما میباشد.
ایمان و تقوی
یکی از مهمترین عوامل خود سازی بلکه اصل و اساس و ریشه هر نیکی و خوبی و مکارم الاخلاق «ایمان و تقوی» است. ایمان به مبدا و معاد توام با تقوی قبل از هر چیز درک تازه ای از عالم هستی به انسان میدهد حجابها و پردههای خود خواهی وغرور را کنار می زند افق دید انسان را میگشاید و شکوه و عظمت بی مانند آفرینش در نظر او مجسم میسازد و سپس نور و روشنایی بر قلب و عواطف او میپاشد و آنها را پرورش میدهد. ارزشهای انسانی او را زنده میکند، استعدادهای والای او را شکوفا میسازد. ایمان و تقوی به خواست انسان جهت میدهد و از انحصار مادیات خارج میسازد و ارزشهای اخلاقی و معنوی را نیز جزء خواستههای او قرار میدهد.
ایمان و تقوی انسان را در مسیر حق و اخلاق سوق میدهد. و او را به مدارج کمال بالا میبرد بنابراین وقتی زندگی انسان بر پایه ایمان و تقوی تنظیم شود آن وقت تمامی حرکات و سکنات انسان برای رضای خدا می شو و آن وقت است که دارای «اخلاق بزرگوارنه» خواهد شد.
آثار و نتایج تقوی
برخی از آیات قرآن و روایات دلالت دارد که همه خیرات و برکات اعم از خیرات دنیوی و اخروی در تقوی نهفته است و این انسان متقی است که جامع خیر دنیاو آخرت میباشد و به سعادت ابدی نائل میگردد.
پیآمدهای تقوا عبارتاند از:
1 ـ قدرت تشخیص حق از باطل
2 ـ دور شدن از دشواریهای و غلبه بر مشکلات
3 ـ پناهگاهی در دنیا و سعادت و در آخرت
4 ـ کلید هدایت و استقامت و توشه آخرت
5 ـ دخول در بهشت و نجات از عذاب دوزخ
6 ـ گشایش در رزق و محبوب خدا شدن و... .
بنابراین اهل تقوی در دنیا و اخرت عزیز و محترماند لذا کسانی که طالب خود سازی و تهذیب نفس و مکارم الاخلاق میباشند باید بدانند برای رسیدن به این هدف مقدس راهی جز تحصیل تقوی ندارند.
2 ـ خودسازی و تهذیب نفس
معنای تهذیب نفس
همانا تهذیب نفس به معنای تکمیل و پرورش نفس و استفاده از تمایلات و خواستهای نفسانی به صورت هم آهنگ و در جای مخصوص به خود میباشد.
حضرت امام خمینی& در مورد خودسازی و تهذیب نفس میفرماید: «پس چهاد نفس، که جهاد بزرگ است، عبارتست از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهره خود و آنها را تحت فرمان خالق در آوردن.
ضرورت خود سازی
انسان عاقل میداند که اعمال و رفتارش در سعادت و شقاوت دنیا و آخرت او بی تاثیر نیست از این رو لازم است برای رشد و تکامل و دوری از عرایز سرکش حیوانی خودسازی کند و به اصطلاح جهاد اکبر انجام دهد زیرا تزکیه و تهذیب نفس انسان را به خودش آشنا میکند و گرد و غبار غفلت را از چشم او بر میدارد.
در ضرورت و اهمیت خودسازی همین بس که «جهاد اکبر» نام گرفته است. امام محمد باقر× میفرماید: «هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد نفس برتری ندارد.
ضرورت خودسازی مسئله ای روشن واضح است اما برای توضیح بیشتر چند دلیل ذکر میکنیم.
1 ـ خود سازی بزرگترین هدف پیامبران بوده است. قرآن مجید میفرماید: {هو الذی بعثت فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه} اوست خدایی که به میان مردم امی (پیامبری) از خودشان معبوث داشت تا آیاتش را برای آنها بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمتش بیاموزد.
2 ـ وجود آیات و روایات متعدد درباره خودسازی دلیل محکمی بر ضرورت خودسازی است. قرآن میفرماید: {قد افلح من زکیها} و هر کس به تزکیه نفس روی آورد، رستگار شد.
3 ـ انسان خود به خود نمیتواند بر نفس پیروز شود، زیرا امیال و هواهای نفسانی ممکن است او را به هر سویی سوق دهد.
4 ـ خود سازی و نبرد با دشمن، تمام ابعاد شخصیت انسان را در بر میگیرد و کسی که بخواهد شخصیت متعالی داشته باشد، باید به خودسازی روی آورد.
5 ـ اگر کانون عقل به تسخیر کانون دل در آید دست و پای انسان را میبندد و امیال نفسانی طغیان میکند؛ از این رو برای جلوگیری از این آمد، خود سازی ضروری است.
6 ـ رشد و تعالی انسان بدون خود سازی ممکن نیست حضرت امام خمینی در این باره میفرماید: ما تا خودمان را اصلاح نکنیم نمیتوانیم کشورمان را اصلاح کنیم.
رابطه خودشناسی و تهذیب نفس
از آنجا که هر مکتب و یا هر حکیم متفکری بخواهد انسان را به سمت مکارم الاخلاق و کمالات معنوی (تهذیب نفس) هدایت نماید و درباره مفاسد اخلاقی و دردها و ناگواریهای انواع امراض روحی بیندیشد راهی جز این ندارد که نخست «خود» انسان را پیدا کند و انسان را با ابعاد وجودیش و خود خواهیش آشنا سازد آنگاه میتواند انسان را به سوی مکارم الاخلاق و کمالات معنوی سوق میدهد.
بزرگترین جهل، ناآگاهی انسان نسبت به خود است، انسانی که به خویشتن جاهل است نه تنها از مفهوم انسانیت به دور است بلکه از احساس اینکه او هم موجودیتی دارد برخوردار نمیباشد از این رو یکی از گامهای خود سازی و تهذیب نفس، خودشناسی است.
اگر انسان خود را نشناسد نمیتواند به هیچ یک از مقامات معنوی نائل شود هر چند خود سازی دشوار است اما نتیجهاش بسی پربار است. اگر کسی خود را نشناسد و از عیوب خوش آگاهی نداشته باشد هرگز به دنبال خودسازی، تهذیب اخلاق و کمالات نفسانی نخواهد رفت.
بنابراین اگر انسان خودسازی میکند باید «خود» انسانی خویش را بسازد و پرورش دهد نه «خود حیوانی یا خود جسمانی» خویش را.
هدف پیامبران نیز چنین بود که انسان را در خود سازی و پرورش جنبه انسانی تقویت و کمک کنند. پیامبران به انسانها میگفتند، خودتان یعنی خود انسانی خودتان را فراموش نکنید، که اگر خود انسانی خودتان را فدای خواستهها و تمایلات حیوانی سازید زیان بسیار بزرگی نصیبتان خواهد شد.
گاه انسان در مسیر طولانی خود سازی درهاله ای از یاس میماند و نومید میشود این حقیقت را باید از اول داسنت که پیمودن این راه سخت است پس عزم و اراده ای چون کوه میطلبد پس در این راه نومیدی معنی ندارد. باید دانست خدا خود قول داده است: {والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا} کسانی که در راه ما مجاهده و پیکار کنند، حتما خود هدایتشان میکنیم. و باید بدانیم که یاس از رحمت خدا از صفات کافران است.
بنابراین خود را بشناسیم تا بدانیم که خالق حکیمانه ما را بیهوده نیافریده است، اگر خود را نشناختیم نخواهیم دانست که رفتار و اخلاقمان در جهان چگونه باید باشد، خود را بشناسیم چون با خودشناسی هر یک از مفاسد اخلاقی که در درون جان انسانها جا دارد شناخته میشود و درمان این دردها را آسان میسازد و بدین گونه راه وصول به تهذیب نفس را در برابر انسان هموار میکند.
آثار خودسازی و تهذیب نفس
خودسازی دارای آثار معنوی بسیاری است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1 ـ خودسازی، انسان را در مقام نفس مطمئنه قرار میدهد و به مقام مستحبات الوعده میرساند و آیینه دلش را تزکیه و تصفیه میکند.
2 ـ خود سازی باعث میشود تا انسان تحت تاثیر کانون دل قرار نگیرد و در همه حال، حقیقت و راستی را در نظر داشته باشد.
3 ـ معاشرت نیکو، اخلاق پسندیده از ثمرات تهذیب نفس است.
4 ـ فرد مهذب همیشه به قضا و قدر الهی خشنود و راضی است.
5 ـ فردی که خودسازی میکند. همیشه به نفس خویش بدگمان است و هر لحظه احتمال میدهد که مبادا عمل زشتی از او سر بزند.
6 ـ فرد مهذب به دنیا و آنچه در او هست، پشت پازده و تنها به آخرت میاندیشد.
بنابراین انسان خودسازی را باید سرلوحه کارهای خود قرار دهد و رسیدن به کمال میسر نیست مگر با خود سازی و تهذیب نفس چرا که کمال یابی و رسیدن به درجات قرب الی الله فقط یک راه دارد و آن تهذیب نفس است و هر کس بیشتر در این امر همت کند، نزد خداوند گرامی تر و مقرب تر است.
3 ـ زهد و پارسایی
معنای زهد
زهد یعنی بی رغبتی به دنیا و اینکه با قلبت طالب دنیا نباشی مگر به قدر ضرورت جسم.
زهد یعنی تمام علائق را تابع علاقه حق قرار دادن.
زهد یعنی کوتاه کردن آرزو، شکرگزاری در برابر نعمتها و پرهیز در برابر محرمات.
زاهد کیست؟
زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا، ذلت را برعزت و کوشش را بر راحت و گرسنگی را به سیری و توجه را به غفلت ترجیح دهد و نفسش در دنیا باشد و قبلش در آخرت.
زاهد در حقیقت بر خود تنگ میگیرد تا دیگران را برای جلب خشنودی خدا به آسایش برساند.
زاهد کسی است که از حلال میپرهیزد و آن را از ترس حساب ترک میکند و حرام آن را از بیم عقاب رها میسازد.
تفاوت زهد و رهبانیت
تفاوت زهد در اسلام که مورد تشویق است و رهبانیت که مذموم است این است که رهبانیت یعنی بریدن از مردم و رو آوردن به گوشه گیری به خاطر این که دنیا و آخرت (از نظر راهب) سازگاری ندارند ولی زهد در اسلام، این است که انسان نه تنها به مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که مسائل زندگی انسانهاست پشت نمیکند، بلکه دخالت در آنها را لازم میداند اما به واسطه فکر و هدف مهم تر و والاتر، از انچه مورد رغبت و موجب لذت اوست، چشم میپوشد و برای خود زندگی ساده و بی تکلیفی را انتخاب میکند تا این که بهتر از عهده مسئوولیت و تعهد در مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر آید و در نتیجه فرق بین زاهد و راهب با اینکه هر دو از تنعم و لذت گرایی میگریزند، این است که راهب از تعهد و مسئوولیت اجتماعی نیز میگریزد و به صومعه و دامن گوه پناه میبرد و از مردم دوری میکند ولی زاهد به مردم روی میآورد و جامعه و ملاکهای آن و تعهد اجتماعی را محترم میشمارد و تجمل و لذت گرایی را ترک میکند و خدمت به مردم و انجام مسئوولیت خود را عبادت میداند. زیرا قلب حساس و دل درد آشنای او همیشه در فکر دردمندان و محتاجان است و شادمانی او در این است که خاری را از سر راهی بر دارد و دست بر سر یتیمی بکشد و بازوی ناتوانی را بگیرد و دل شکسته را شاد کند.
ثمرات زهد
یکی از ثمرات زهد، سخاوت است، سخاوت از اخلاق انبیاء و اصول نجابت و سخاوتمند دوست خداست.
خدای تعالی میفرماید: «این (اسلام) دینی است که برای خود پسندیدم و چیزی جز سخاوت حسن خلق با آن سازگار نیست پس تا میتوانید دین را به وسیله این دو محترم دارید.
یکی دیگر از ثمرات زهد ا یثار است، ایثار یعنی دیگران را بر خود مقدم داشتن و خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن، زاهد از آن جهت ساده وبی تکلف و در کمال قناعت زندگی میکند و برخود تنگ میگیرد که دیگران را به آسایش برساند. ایثار از پرشکوهترین مظاهر و جلال انسانیت است و تنها انسانهای بسیار بزرگ به این قله شامخ صعود میکنند.
4 ـ محاسبه نفس
معنای محاسبه
یکی از عوامل خودسازی محاسبه است و منظور آن است که انسان در پایان هر روز به محاسبه کارهای خویش بپردازد و عملکرد نفس را در زمینه خوبیها و بدیها مورد محاسبه قرار دهد.
اینکه هر روز آخر وقت نگاهی به باغچه زیبای نفسمان بکنیم اگر علف هرزی در طول روز فرصت وجود و رشد پیدا کرده است از بین ببریم چنانچه کار خوبی انجام دادهایم خدا را شکر کنیم که توفیق کارهای خوب به ما بدهد و اگر مرتکب خلافی شدهایم نفسمان را مواخذه کنیم.
ضرورت محاسبه
از جمله مواردی که باعث سیر انسان به کمال میشود محاسبه نفس است اگر کسی نفس خود را محاسبه و بررسی نکند و نداند در طول یک روز یا یک ماه یا حداکثر در طول یک سال چه گناهان و اعمال ناپسندی از او سر زد و یا چه عیوبی دامن گیر او بوده نفس او اصلاح نمیشود و همواره نامه عمل او به واسطه ادامه و تکرار گناهان سنگین تر میشود و از طرفی به واسطه عیوب و نواقص خود در چشم مردم حقیره شد ه و شخصیت و موقعیت او تضعیف خواهد شد و حقیقتا چنین انسانهایی «خسر الدنیا و الاخره» هستند زیرا به واسطه استمرار عیوب و گناهان و اصلاح نشدن آن در عذاب خواهند بود علاوه بر این چنین افرادی همواره جزء عناصر زائد و مضر برای جامعه خود بوده و به مرور زمان از صحنههای اجتماعی طرد و محو میگردند.
علی× میفرماید: بر هر انسان خردمندی لازم است که گناهان، لغزشهای دینی، فکری و اخلاقی خود را بشناسد و محاسبه و بررسی نماید و آنها را در حافظه خود یا روی کاغذ ضبط کند آنگاه بکوشد خلافکاریهایش را ریشه کن کند.
انسان نباید غافل از خود باشد و نداند چه کرده و چه میکند همین دقت در رفتار و اعمال، انسان را متوجه مفاسد اخلاقی و اعتقادی او میکند و نتیجهاش این است که شخص به طور جدی در مقام بر طرف کردن نواقص و عیوب و نقاط ضعف خویش بر آید و نسبت به عواقب امور و نتایج اعمال فکری بکند.
پس ای انسان: خودتان را بسنجید قبل از انکه سنجیده شوید، به حساب خود رسیدگی کنید قبل از آنکه به حسابتان رسیدگی شود و پیش از آنکه راه گلو گرفته شود نفس راحت بکشید، و پیش از آنکه با زور شما را به اطاعت وا دارند فرمانبردار باشید بدانید، همانا آن کس که خود را یاری نکند و پند دهنده و هشدار دهنده خویش نباشد، دیگری هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود.
انواع محاسبه
محاسبه نفس به دو صورت است:
1 ـ محاسبه اعمال به وسیله خود شخص
2 ـ محاسبه به وسیله حافظان اعمال: محاسبه ای که به وسیله خود انسان به عمل میآید آسانترین بر آورد و سادهترین حساب است. اما مشکلترین سدی که در این میان وجود دارد نفس اماره ای است که آدمی را از توجه به محاسبه اعمالش منصرف میسازد.
اگر انسان یقین کند که همه اعمال او ریز و درشت، زشت و زیبا در اوراق ایام ثبت و ضبط میشود و همه آنها در روز جزاء، به نمایش خواهند گذاشت و همه چیز در بایگانی جهان ثبت و ضبط میگردد از انجام کار زشت خود داری کرده و به کارهای نیک روی میآورد.
ثمرات محاسبه
ثمره و نتیجه محاسبه نفس اصلاح شدن است، به وسیله محاسبه نفس حسناتش افزایش و مانع انجام سئیات میشود در نتیجه از سقوط در گرداب هلاکت و غرق شدن در دریای غفلت جلوگیری میکند.
محاسبه نفس باعث میشود اثرات اعمال نیک و پسندیده را در روح و جسم و زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود به وضوح درک کرده و هم چنین آثار سوء اعمال ناپسند را لمس میکند و موجب میشود که در روش و رفتار آینده خود تجدید نظر کرده و بدین وسیله نفس خود را اصلاح نماید.
پیشنهادات
ضروری است به امرا خلاق و معنویت توجه بسیار شود و حتی در مدرسه، دانشگاه و اجتماع درس آن آموخته شود. فرزندان و جوانان باید بگونه ای ترتیب شوند که حق اخلاق و معنویت را بشناسند به آن علاقه مند شوند و انسانها در جامعه بگونه ای باید پرورده گردند که ادب و اخلاق پیشه کنند و از بی بند و باری و اعمال ناروا دور و برحذر بمانند.
لازم است تحولی در جنبه فرهنگ اجتماعی و تربیت پدید آید تا افراد به سوی اخلاق و معنویت روی آورند و از این لحام گسیختی رها گرند. بدیهی است چنین اخلاق و معنویت باید نشات گرفته از مذهب و خدا باشد.
نتیجه
وجود اخلاق ومعنویت درهمه جوامع و برای همه اعصار امری مهم و ضروری بوده و برای عصرما به دلایل بسیار ضرورتر است. از جمله آنکه تکامل ماشین و گسترش صنعت در عصر ما بی بند وباری ها غرورها و خود پسندیهایی پدید آورده، افراد را در انجام گناه جرات و جسارت بخشیده است. توجهات امروز بشر اغلب به سوی مسائل و جهات مادی است و از معنویت و اخلاق بریدهاند. مردم امروز در برابر سیئات و گناهان احساس نگرانی و شرم ندارند. و وقیحانه تن به جرم جنایت میدهند.
در دنیای امروز قتل و جرج و ستم و آدم دزدی و دیگر مفاسد اجتماعی گسترش پیدا کرده و همه جوامع را فراگرفته است. و این خود باعث دشواریهای بسیار در زندگی است حاصل اخلاق و معنویت نیکبختی انسان، زندگی توام با امنیت و اعتماد، ادای وظیفه، فراهم آمدن موجبات رشد، کامیابی و موفقیت شایسته رشد انسانی است. جامعه انسانی در سایه اخلاق و معنویت میتواند پیوند دوستی فیما بین خود و دیگران را پدید آورد و استوار کند؛ افراد منحط و آلوده را به راه آورده و آنها که غرق در فساد؛ عصیانگر و طاغی هستند بسازند و آدم کند.
فهرست منابع
1. قرآن کریم به ترجمه مهدی الهی قمشهای.
2. آیه الله امینی/ ابراهیم/ خودسازی/ چاپ دوم، 1372/ انتشارات شفق/ قم.
3. انصاریان، حسین، «عرفان اسلامی»/ چاپ اول/ 1382/ انتشارات طلوع آزادی/ ج 8، تهران.
4. اسماعیلی یزدی/ عباس/ «فرهنگ اخلاق»/ چاپ اول، 1382/ انتشارات مسجد جمکران/ قم.
5. ارفع، سید کاظم، «اخلاق در نهج البلاغه»/ جاپ اول، 1376/ انتشارات فیض کاشانی/ بی جا.
6. اسماعیل پور/ محسن/ «تفرج معنوی»/ چاپ اول، 1383، انتشارات مطبوعات دینی، قم.
7. آموزگار، محمد حسن، «اخلاق و تربیت اسلامی»/ چاپ اول، 1372/ انتشارات انجمن اولیاء و مربیان/ تهران.
8. ارومیان، مهدی/ «شمیم یاس (ماهنامه فرهنگی اجتماعی)/ 1382، بی نا/ ش 7، قم.
9. تفرشی، غلام حسین/ نماز و اخلاق داشنجویی/ چاپ اول، 1378/ انتشارات سناد و اقامه نماز/ تهران.
10. حسینی، سید جعفر/ «خود سازی و تهذیب نفس»/ چاپ اول، 1381/ انتشارات دارالثقلین/ قم.
11. حسین زاده، محمد علی، «تربیت و اخلاق اسلامی»/ چاپ اول، 1382، انتشارات شرکت گنجینه/ تهران.
12. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه.
13. سبحانی، جعفر، مجله تخصصی کلام اسلامی، بی تا، بی نا/ ش 29، قم.
14. سید بن طاووس، محاسبه نفس در دادگاه خود و خدا/ چاپ اول، 1362/ بی نا و بی جا.
15. سادات، محمد علی / اخلاق اسلامی/ چاپ دوازدهم، 1372/ انتشارات مهر، قم.
16. بشر، سید عبدالله/ اخلاق/ به ترجمه رضا جباران/ چاپ یازدهم، 1384/ انتشارات هجرت، قم.
17. شجاعی، محمد صادق/ «صباح و پاسخ و پرسشهای و چالشهای دینی»/ انتشارات آرمان، 1381/ ش 2 و 3، قم.
18. قائمی، علی/ اخلاق و معاشرت در اسلام/ چاپ پنجم، 1372/ انتشارات امیری، بی جا.
19. کرباسی زاده، محمد علی/ راه رستگاری/ چاپ اول، 1379/ انتشارات مولود کعبه، قم.
20. گلچی نائینی، رضا، معارف اسلامی/ چاپ اول، 1379/ انتشارات مرکز مطالعات تحقیقات اسلامی، قم.
21. ضدنی پور، علی/ بازتاب اندیشه در مطبوعات روز ایران/ 1381، بی نا/ ش 34، بیجا.
22. مصباح یزدی، محمد تقی/ معرفت (مجله علمی تخصصی در زمینه علوم انسانی)، 1383/ بی نا، ش 87 و 69، قم.
23. مغیم، محمد جواد/ فلسفه اخلاق در اسلام/ چاپ دوم، 1361/ انتشارات دفتر نشر کوکب ربی جا.
24. مطهری، مرتضی/ حکمتها و اندرزها/ چاپ دوم، 1372/ انتشارات صدرا، تهران ـ قم.
25. (...) فلسفه اخلاق، چاپ ششم، 1368، انتشارات صدرا، بی جا.
26. موسوی کاشمری، مهدی/ روشهای تربیت/ چاپ اول، 1379/ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
27. مشکینی، ...، درسهایی از اخلاق، چاپ اول، 1383/ انتشارات الهادی، تهران.
28. نوری همدانی، ...، شمیم یاس (ماهنامه فرهنگی اجتماعی)، 1382، بی نا، ش 2، بی جا.
29. www.google.com. -
- فایل مقاله : دانلود فايل
- <#f:7352/> : <#f:7353/>
- <#f:9774/> : <#f:9775/>
- <#f:9776/> : <#f:9777/>